این داستان تقدیم به شما سلام مرتضی هستم 37 سالمه ساکن تهرانم تا 20 سالگی خونمون #ده بود نزدیکی های تهران سمت #شهریار 18 سالم بود زن داداشم تو تصادف فوت کرد زن بسیار مهربانی بود خدا رحمتش کنه داداش سالگرد راضیه نرسیده با دختر 15 ساله ای ازدواج کرد که مدتها هیچ یک از…
داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه با درود فراوان به کاربران انجمن کیر تو کس ابتدا عذر میخام بابت درست نگفتن شهرها بخاطر مسائل امنیتی خودم چون هنوز هم نتونستم برم کشور عزیزم ایران دلم برای کسهاش تنگ شده بریم دنباله داستان بعد اونشب که با روژان دختر ایزدی…
این داستان تقدیم به شما 4 سال پیش عروسیمو تو تالاری خیلی زیبا در #شهرک غرب آغاز کردم اماده شدیم بریم ماه عسل عموی خوشتیپ و هم سن و سال شوهرم که شمال ویلا داشت با هم رفتیم اونم نامزد داشت ولی عقد نکرده بود اول قرار شد فروغ هم با ما بیاد مامانش نذاشته…
داستان سکسی تقدیم به شما اوایل بهمن ماه ﺑﻮد كه برای پدر و مادرم یه مسافرت ضروری دو روزه پیش اومد ، چون تو فصل مدارس ﺑﻮد من نمیتونستم باهاشون برم… به خاطر همین مسئله قرار شد عموم و خانمش كه تازه نامزد كرده بودن بیان پیش من كه تنها نباشم… از همون بچگی دختر…
این داستان تقدیم به شما من اسمم #سهیل هست ۲۰ سالمه دانشجو هستم اهل و ساکن یکی از روستاهای غرب کشور هستم پدرم تو یه شهر دیگه برای کار کردن رفته و من با مامانم زندگی میکنم تا بحال با هیچ کسی سکس نداشتم. من یه دختر عمه دارم که اسمش مهناز هست که از…
داستان سکسی تقدیم به شما شرايط داشتن يك هيكل پروچهارشونه بايه قدبلند،نداشتي هم بلوف ميزني كي به كيه! -معمولاطرف فاميله كه فوق العاده باهم كل كل دارن ورابطشون فوق العاده مثبته،ياغريبس كه طرف حوري بهشتيه كه فقط احوالشوازاين واون شنيدن،ونهايتش اينه يه سلام خشك خالي داشته باشن -همه چي دست به دست ميده دلاورقصه مابه…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان گلم اسم من #جلال از تهران 31سالمه 70 وزنمه این زنداداشم که اسمشو #نازیلا س 25ساله واقعا یه زن 20 خوش اندام خوشگل و ناز قدش 155وزنش 53 کمرش خیلی باریکه کونش که الهی فداش بشم بزرگ اما به اندازه ن زیاد خیلی خوش فرمه هرچی ازش…
داستان سکسی تقدیم به شما – امیر : سامان خان شاید همه مث شما نباشن و این بر داشت رو نکنن . می بینم که یه عده از مردا همون فر هنگ خاص خودشونو دارن . همون تعصبات گذشته رو . درسته که شما از نظر درون فامیلی با هم اتحاد دارید و ناموس خودتون…
این داستان تقدیم به شما یروز ک از بس بی حوصله بودم رفتم مسجد یکی از فامیلای دورمون ک ۳ ۴ سالی ازم کوچیکتر بود اومد بهم میگف بیا #دنبال #بازی کنیم منم ک حوصله نداشتم بهش گفتم برو #خونت ولم کن هی گفت و گفت و گفت منم #قاطی کردم و گفتم کونتو میکنما…
داستان سکسی تقدیم به شما – اسمن من شایان هستش سالمه و قدم مترو و وزنمم هستش قیافه خوبی دارم نمی گم خوشگلم ولی قابل تحمل هستم.من یه مغازه خدمات و تعمیرات کامپیوتری تو شرق گیلان دارم خودمم گیلانی هستم. یه رفیقم دارم که از داداشم به هم نزدیکتریم اسمش مهدی هستش. من زیاد اهل…
این داستان تقدیم به شما منو زن داداشم خیلی شوخی می کردیم بیشتر شوخی زبانی بود تو زیبایی #آس #فامیل بود از هر لحاظ بیست بود هر شب تصمیم میگرفتم دست به سینه یا باسنش بزنم تا روبرو می شدیم نمی تونستم دست به شکمش می زدم به بهانه ای که ببینم چاق نشی ولی…
داستان سکسی تقدیم به شما – باز هم یلدا آمده است وقتی که یلدا رفته است . احساس می کنم که خیلی تنها هستم . تنها تر از همیشه . تنها تر از یلدایی که بر بالینش گرد آمده اند تا در سپیده دمی تلخ با او وداع گویند . یلدای من رفته است .کاش…