این داستان تقدیم به شما سلام اسمم محمد از روستاهای نزدیک #تبریز هستم #سرگذشت و داستانهای سایت شما را خوندم خواستم خاطرات خودم را بنویسم ببخشید زیاد وارد نیستم 18 ساله بودم داداش از خود بزرگترم که 7 سال از من بزرگه با دختری بنام مارال که 17 سال داشت ازدواج کرد من تو تبریز…
داستان سکسی تقدیم به شما چند سال پیش برای دانشگاه از مشهد اومدم تهران ترم اول و دوم خود دانشگاه خوابگاه رو می داد و خوابگاه ما هشت نفره بود و از همه قشری بودن و دود قلیون و سیگار مثل مه تموم اتاق رو پر کرده بود برای همین مثل خر نشستم خوندم و…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم معصومه است 42 سالمه شوهرم بخاطر قند بالا مدتهاست نمی تونه سکس کنه #کیرش بلند نمی شه نزدیک به سه سال بود سکسی نداشتیم من عاشق عموی شوهرم بودم از روز عروسی همش دوس داشتم با اون ازدواج می کردم یا حداقل با او سکس کنم.28 اردیبهشت تولدم…
داستان سکسی تقدیم به شما شایان پسری بود که عالم و آدم میشناختنش.اینجوری بود که وقتی با اون تو خیابون ول میچرخیدی ملت چشوچال نمیموند براشون.چشمها تقدیم تو باد ای خوششانس.با شایان ولگردی میکنی.اینجوری بود که چشم همه میشدی.شایان از کیر چیزی کم نداشت.همه میدونستن.ولگردی با شایان معنی مشخصی داشت؛کیرخور شایان بودن. تمام دخترها چون…
این داستان تقدیم به شما سلام من صمد هستم و این داستانی رو که میخوام براتون تعریف کنم کاملا واقعیته من 16سالمه باقدی بلند و کیر کلفت و دراز من یه خاله داشتم که اسمش مهساس #خاله مهسام اینا خیلی پول دار بودن و 2تا هم بچه داشت که یکیش پسر بود و یکیش دختر…
داستان سکسی تقدیم به شما 16 سالم بود که با عباس دوست شدم پسری که 4 سال ازخودم بزرگتر بود و خیلی دوستش داشتم و فقط به خاطر کم سن بودنم منو پس زد . این پس زدن برام شد کینه چون هم محله ای بودیم میدونستم که میفهمه دارم چیکار میکنم بعد چند ماه…
این داستان تقدیم به شما فنجون قهوه رو از روی میز کارم برداشتم لک #قهوه رو کاغذسفید نقش بست #فنجون رو به لبم که گرفتم تلخیش اذیتم کرد با اینکه شکر داخلش ریخته بودم هم نزده بودم .ی لحظه چه تناقض تلخی رو برام زنده کرد شیرینی قهوه ته فنجون گرفتار تلخی قهوه روی فنجون…
داستان سکسی تقدیم به شما – پرده رو بزنین بالا . بزنین بالا . من می خوام همه جا رو ببینم . دنیا رو ببینم حال کنم . عشق کنم . می خوام بی پرده کس بدم . اکبر : تو که پرده نداری . بیا اینم یه پرده دیگه همه جا رو روشن ببین…
این داستان تقدیم به شما سلام پوریا هستم 44 ساله بسیار شبیه به زنده یاد مادرم که در #حکایت قبلی چگونگی ارتباطم و قسمتی از زندگی او را توضیح دادم بیش از سه ساله مامانم فوت کرده ابتدا با دختری 30 ساله ای که پرده اش پاره بود خودش قبل از ازدواجمون اعترافم کرد به…
داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه سلام من آرتین هستم. داستان اولم رو که گذاشتم دیدم از طرف شما پسند شده که خواستم بقیشو هم بنویسم . خب بریم سر ادامه داستان همینجور که کیرشو تو دستام گرفته بودم و به کیرش نگاه میکردم ترس کل بدنمو گرفته بود…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من مریمه ۴۰ سالمه و هیکل پری دارم پر که چه عرض کنم چاق… وزنم ۸۷ قدم ۱۶۸ سینه هام ۱۰۰ تا ۱۰۵ و کون گنده وو لرزونی دارم طوریه که وقتی تو جمع فامیلیم نگاه مردارو میفهمم وقتی میریم #بازار خیلی دسمالی میشم چون من پوششم بازه…
داستان سکسی تقدیم به شما دیروز داشتم از دکترپوست برمیگشتم منتظر تاکسی بودم،کنار خیابون ایستاده بودم که یه ماشین شخصی نگه داشت رفتم سوارشدم،رو صندلی عقب نشسته بودم و تنها مسافرش بودم، بعداز مدتی بهم گفت خانم شما مجردین یا متاهل؟ میتونم باهاتون آشنا شم؟گفتم نه و متاهلم و دیگه پیشنهاد ندین لطفا،چون اکثر این…