داستان سکسی تقدیم به شما سلام اول از خودم شرو کنم مانی هستم 22 سالمه قد بلندم وزنمم متناسب با قدمه ی پسر خوش استایل با احساسات متفاوت از وقتی یادم میاد خیلیا روم نظر داشتن از معلمای مدرسه گرفته تا همکلاسیام پسرای فامیلو همسایه یکی دوتا معلم داشتیم ک خیلی دستمالیم میکردن معلم وررشمونم…
این داستان تقدیم به شما سلام محمد پارسا هستم 17 سالمه از تبریز تو یکی از شهرستانهای کوچک زندگی می کنیم 15 ساله بودم پسر عمویم خونه ای نیمه تمام در جای خلوت ساخته هنوز کسی توش زندگی نمی کرد من از خودم بگم پسری زیبا با موهای طلایی بدن سفید بدون مو باسن بزرگ…
داستان سکسی تقدیم به شما – چند پیام چتی نادر: من می دونستم تقصیری نداری و عمدی هم در تفسیرت نبوده ولی دوست نداشتم که این جوری بشه ر : طرز نوشته هات بیانت گفته هات .. از احساس خالصانه دختری پاک و نجیب و عاشق میگه که با تمام وجودش خودشو عشقشو نثار کرده…
این داستان تقدیم به شما در مقدمه لازم است بنویسم که من الان 29 سالمه تیپ و هیکلم خوبه قبل از ازدواجم رابطه با چند دختر و زن داشتم چیزی که لازم است بگم این است که تو سکسهای قبل از ازدواجم با معشوقه هایم درد دل می کردم به این نتیجه رسیدم که همانقدر…
داستان سکسی تقدیم به شما داستان گی شب آخر خوابگاه لطفاً کسایی که علاقه و تمایلی به گی و همجنس بازی ندارن وقتشونو برای خوندن این داستان هدر ندن که بخوان تو کامنتا فحاشی کنن. این خاطره من داستان و تخیل نیست و کاملاً حقیقت داره متنشم یه کم طولانیه ممنون که وقت میذارید و…
این داستان تقدیم به شما سربازی چهار نفر بودیم در تبریز با هم اشنا شدیم و دوسال سربازی را با هم در یک پادگان سپاه گذراندیم. هر چهار نفر خوش تیپ ترین و باسوادترین های پادگان بودیم هر سه ورزشکار و هر چهار نفر سبزه که نادر بخاطر شرایط اقلیمی جقرافیایی مناطق استوایی گونه ی…
داستان سکسی تقدیم به شما – گفتم: سودی جان حالا برگرد وزانو بزن, نوبت منه کوس وکونتو لیس بزنم.آروم دستامودور کمرش گرفتم واونوبرگردوندم وزانوزد وای…! چه کوس وکونی وای…کون سفید قمبول کرده و کوس کوچیکش که ازبین روناش قلمبه زده بود بیرون بالبهای سفیدوبرجسته باشکاف بهم چسبیده که وسط اون یک لبه کوتاه صورتی روشن…
این داستان تقدیم به شما چندین سال پیش دوست اتفاقیم تو یک سکس چهارتایی منو دوستم با دو زن 20 و 23 ساله که دختر خاله بودند داشتیم دیدم میدونم چه صحنه ای بوده تا رد می کرد تو کص دختره بام کص زنه قد تخم مرغ باد می کرد وقتی می کشید بیرون کصشو…
داستان سکسی تقدیم به شما – بقیه همه یکی یکی کیرشونو فرو می کردن توی کون من و می رفتند . به نوبت این کارو انجام می دادند . منو بازم به یاد فیلمی انداخته بودند که زنی در میان هفت هشت تا مرد دست و پا می زد و اونا در حال گاییدنش بودند…
داستان سکسی تقدیم به شما این داستان فاقد هر گونه صحنه جنسی و دارای فضایی تاریک است و تگ “گی” صرفا به این خاطر استفاده شده که این روایت در ادامه مجموعه داستان “گالری چهره نو” به نگارش درآمده است. تأکید میکنم: فضای این داستان، تاریک و مناسب همه افراد نیست. از بچگی همه کاری…
این داستان تقدیم به شما یه داستان تو بچگی تقریبا ده سالم بود اتفاق افتاد میخوام براتون تعریف کنم، قدیم چون خونم اتاق نداشت بابا و مامانم تو حال کنار هم میخوابیدن بنده خدا ها هم هر موقع سکس میکردن فکر میکردن ما خوابیم و متوجه نمیشیم ولی منو خواهرم میدیدیم مامانم همیشه برای خرید…
داستان سکسی تقدیم به شما – مطالب این متن هم برگرفته از دفترخاطرات دوران سربازی می باشد . خودم که متنو با نوشته های فعلی ام مقایسه می کنم تفاوت خاصی رو نمی بینم …-دستهای بیگانگی را گمگشته می بینم به تار های موی تو می نگرم . از مرگ تا زندگی از امید تا…