این داستان تقدیم به شما سلام یک خواهردارم به اسم سعیده ، خیلی قشنگه باموهای خرمایی و قد ۱۶۸سانتی متر و باربی وبسیارسفید / موضوع مربوط میشه به زمانیکه خواهرم دانشجو بود، خوب طبیعتا آزادی بیشتری داشت / من ازبچگی با پسرهمسایه مان وحید دوست بودم پسرلاغراندام وقدبلندی بود وتقریبا سبزه ، خواهرم ۳سال ازما…
داستان سکسی تقدیم به شما داستان سلام این داستان کاملا زاییده ی خیاله و هیچیش واسه من اتفاق نیوفتاده با اون هدبندهایی که نصف پیشونیمو نم گرفته بود و اون همه ابرو و پشت لب، سگ تف تو رومون نمینداخت وسط تایم استراحت عین اسکلا میشستیم وسط شمشادا تا پسرا ما رو نبینن هر هر…
این داستان تقدیم به شما 28 ساله بودم با زیباترین دختر دانشگاه ازدواج کردم فامیلی داریم دو برادرن در المان زندگی می کنن ایمیل فرستاد تبریک گفت عکس خودشو زنشو نیمه سکس برام فرستاد فکر کردم دوس دخترشه گفتم عجب دافیه گفت زنمه ولی دوس دارم ایران اومدم بدم بکنی تا بدونه کیر ایرانی یعنی…
داستان سکسی تقدیم به شما – -چرا مجبورم کردی که از احساسات خودم بگم ; چرا نذاشتی به حال خودم باشم ; چرا نمی ذاری من با دنیای الکی خودم خوش باشم ; حالا که همه چی رو فهمیدی . خیلی سخته آدم بتونه احساس خودشو پنهون کنه . به اونی که دوستش داره نگه…
این داستان تقدیم به شما سلام بچه های باحال شهوتناک 15 ساله بودم با دیدن فیلم سکسی نیمه حالیم شد که زنها هم از سکس لذت می برند تازه برادرم ازدواج کرده بود زنداداشی دارم آس همه فامیل از زیبایی ادب تیپ و فهم و شعورخیلی دوسش دارم دیپلم داشت ازدواج کرد من خیلی از…
داستان سکسی تقدیم به شما وارد مدرسه جدید شدم بچه ها همه جدید غریبه رفتارها عجیب با اون مدرسه محله فرق می کرد دو سه ماهی گذشت دیگه به محیط جدید عادت کرده بودم مدرسه تا خونه نه دور بود نه نزدیک یه فاصله 40 دقیقه ای پیاده هر روز داشتم موردی نبود تازه حالم…
این داستان تقدیم به شما مهران 35 ساله از تاکستان قزوینم ساکن قزوین تقریبا همزمان با من برادر بزرگ خانمم با دختری زیبا از تهران ازدواج کرد من تو عروسی بخاطر ماموریتی که داشتم موفق نشدم شرکت کنم بعد از دو ماه پاگشا اومدن خونه ام که حالا به قزوین اومده بودم موفق به دیدنش…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام بی مقدمه میرم سر خاطره ای که برام اتفاق افتاده: الان که دارم این خاطره رو مینویسم تو شرکت هستم. روز یکشنبه ساعت 12:30 . خاطره منم برای برج اسفند سال 91 هست . طبق معمول از خواب بیدار شدم کارامو کردم و اماده شدم برای رفتن به سرکار…
این داستان تقدیم به شما 28 ساله بودم با زیباترین دختر دانشگاه ازدواج کردم فامیلی داریم دو برادرن در المان زندگی می کنن ایمیل فرستاد تبریک گفت عکس خودشو زنشو نیمه سکس برام فرستاد فکر کردم دوس دخترشه گفتم عجب دافیه گفت زنمه ولی دوس دارم ایران اومدم بدم بکنی تا بدونه کیر ایرانی یعنی…
داستان سکسی تقدیم به شما تا قبل این با پسرای زیادی دوست بودم اما اینقد ساده بودم که تا می گفتن سکس باهاشون قطع رابطه می کردم. یادمه بار اول که با یه پسره دوست بودم بم گفت بیا در مورد نیازامون حرف بزنیم.گفتم تو بگو.گفت نیازای من عاطفی ان و جنسی. گفتم جنسی؟یعنی چی؟…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان. بی مقدمه برم سر سکس شانسی با لیلی جونم. آنشب بیخوابی به سرم زده بود.تاساعت پنج صبح تو سایتها و وبلاگهامشغول بودم.تازه چشام گرم خواب شده بودکه باصدای زنگ گوشی خواب از چشام رفت. گوشیو کنارگوشم گرفتم، الو، سلام ببخشید آقا درخصوص اطلاعیه استخدامتون مزاحم شدم. آنطرف خط…
این داستان تقدیم به شما سلام من سارا ۳۴ سالمه قد ۱۶۷ و وزن ۶۰ کیلو سینه هام ۸۵ و کمر باریک و باسن گردو بزرگی دارم و شغلم پزشکی ، یه بار یه مریض داشتم که برای انجام عمل زیبایی پیش من مراجعه کرد وقتی وارد اتاق ویزیت شد برق و تو چشماش دیدم…