این داستان تقدیم به شما سلام بابک هستم 24 ساله لیسانس خواهرام تهران و کرج هستند برادر بزرگم سیاوش اشتهارد و اون یکی سیامک در ده خونه پدری میشینه ده ما تازگی ها مرکز بخش شده از خودم بنویسم پسری هستم خیلی زیبا بلوند قدم 190 بدون برآمدگی شکم کمر باریک باسنم هر که از…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام اسم من فرشیده و 40 سالمه ساکن یکی از شهرک های اطراف تهرانم اتفاقات سکسی واسم زیاد افتاده ولی اولین باره که میخوام یکیشونو بصورت داستان بنویسم من قدم 170/وزنم 72 با یک قیافه معمولی ولی به قول دوستانم یه زبون چرب و نرم و گیرا دارم شماره تلفن…
این داستان تقدیم به شما سلام امیر هستم۱۹ ساله از اردبیل میخوام داستان سکسم با خواهرم رو براتون تعریف کنم خودم هیکل و قیافه معمولی دارم تو یه خانواده ۵ نفره زندگی میکنم برادر بزرگم که ازدواج کرده و به خاطر شرایط کارش تهران زندگی میکنه و یه خواهر دارم که ۲ سال از خودم…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام به شمادوستان.من حمید 25 ساله از تهرانپارس.راستش میدونم حال کردن با خواهرخیلی جالب نیست ولی من عاشق یکی از خواهرام شدم نمیدونم چرا. شاید بخاطر اینکه هم خوشکل هست هم خیلی با هم رفیق هستیم. خوب بریم سراغ داستان.ما یه خانواده 5 نفره هستیم که 3 تا خواهر و2…
این داستان تقدیم به شما تابستان سالی که گذشت خواهرم ماهرخ بچه اش دنیا اومد چند روزی مامانم خونه خواهرم بود منم قزوین دانشگاه آزاد ترم جبرانی گرفته بودم نشد برم به خواهر و نوزادش سری بزنم ترم تابستانیم تموم شد حدود 15 روز از زایمان خواهرم گذشته بود رفتم دیدنش پسر کوچولوشو دیدم ماهرخ…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان این خاطره مال ۵ سال پیشه.بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب.من حمید ۲۶ ساله زنانه پوش هستم یعنی لباس زنانه و آرایشو دوست دارم.دوست دارم شبیه زنا باشم.با یکی تو یاهو اشنا شدم که اهل گی بود سنش حدود ۴۰ سالش بود.باهم که صحبت میکردیم خیلی زبون میریخت…
این داستان تقدیم به شما سلام من نیلوفرم ۲۸ ساله داستانی که می خوام بنویسم مال چند ساله پیشه ولی چون بهترین سکس زندگیمه هیچ وقت یادم نمیره، اون موقع ساکن تبریز بودم و برای انجام کاری قرار شد برم تهران که پسر عمه ام با دوستش نیما اومدن فرودگاه دنبالم، تا حالا نیمارو ندیده…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام من سعید هستم،این خاطره ی سکس من با دوست عزیزمه،اگه شما هم از اون کسانی هستید که گی دوست ندارید این خاطره رو نخونید… یه دوستی دارم به اسم فرید،از اول ابتدایی با هم دوست شدیم و الان برای هم جون میدیم،خیلی دوستش داشتم و الان چند برابر بیشتر…
این داستان تقدیم به شما سلام هانیه هستم لیسانس شیمی داروخونه کار می کنم 25 سالم هست امروز با شوهرم رفتیم باغ دوستش حدود یک ماه بود که سکس نداشتیم البته منصور نمیتونست بکنه هر شب بهانه و دعوایی و مثل اینا میگرفت میخوابید دوستش ابراهیم را دو بار دیده بودم خیلی معلوم بود حریصه…
داستان سکسی تقدیم به شما پسرک نچسب همچنان با نگاه هرزه اش به من زل زده بود. کلافه شده بودم. اشکان و پریسا هم در آن تاریکی و دود میرقصیدند. انقدر نوشیده بودند که حالا حالاها انرژی داشتند. تنهایی کلافه ام کرده بود. کاش اصلا نمی آمدم. نگاهم دوباره به چهره ی منفور پسرک هیز…
این داستان تقدیم به شما سلام نوشین هستم متاهلم و دوتا بچه دارم سی و هشت سالمه شوهرمم چهل سالشه خیلی هم باهم خوبیم یک همسایه داریم به اسم علی اقا که زن و بچه داره و اتفاقا باهاشون رفت و امد هم داریم یک مدت میرفتم باشگاه تا بدنم روفرم بمونه یک روز ظهر…
داستان سکسی تقدیم به شما لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه تا اونجای داستان براتون تعریف کردم که افتادم تو کار خلاف و با مریم اشنا شدم و اخر داسان که جوری سینه هاشو خوردم که سینه های مادرمو نخورده بودم و ادامه داستان…! اونم خیلی حشری بود شروع کرد واسه من ساک زدن…