این داستان تقدیم به شما منم وقتی ۱۵سالم بود خواهرمو کاییدم حال میده یه روز تنها شدیم همش داشتم اندامه سکسیشو وای کونش نکاه میکردم دراز کشیده بود رفتم کنارش برایه اولین بار بود یه دست به موهاشو کردشن کشیدم آروم دستمو بردم زیروبقلاشو مالیدم بعد رفتم سراغ سینه هایه کوجیکو قشنکش دستمو کشید کنار…
داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه این داستان بر اساس یک داستان اروتیک خارجی نگارش گردید. اسامی ، مکانها ، برخی از شخصیتها و روابط بین آنها تغییر داده شده است. سیاوش بعد از ارضاء شدن و ریختن آبش روی نسترن کنار همسرم روی تخت نشست تا تنفسش عادی…
این داستان تقدیم به شما این داستان نیست ، خاطره منه و مال ۱۰ سال پیشه ۱۶سالم بود و کلاس دوم دبیرستان ،وقتی از مدرسه رسیدم خونه ،مامانم رو به من کرد و گفت لباسات رو در نیار ، بابا بزرگت زنگ زده گفته بری خونشون ، دارن میرن تهران خاله تنها نمونه خاله هم…
داستان سکسی تقدیم به شما «نمیدانم چرا ناگه نمودی مویت را کوته. آی! آی آی آی…» «سر زلف پریشان را ز دامانت کردی جدا. آی! آی آی آی…» «بکردی بر خاک پایت. برهنه شد شانههایت. آی! آی آی آی…» این ترانهایه که از دستگاه پخش ماشینش شنیده میشه. دستش رو توی دستم گرفتهام و گاهی…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من علی میخام سکس با دختر عمو رو واستون تعریف کنم ک همین ۲۰شهریور اتفاق افتاد اول بگم ک من قدم ۱۷۳وزنم ۵۳ کیرمم ۱۶سانته کلفتیشم معمولیه پوستمم سفید متمایل به سبز با موهای خرمایی ۱۹سالمم هس من ی دختر عمو دارم اسمش سحره سحر ی دختر زیبا…
داستان سکسی تقدیم به شما – واما می رسیم به اون روزی که منیره در جلسه خونوادگی دعوت بود . اصلا عادت نداشت خودشو تو یک حصیر قنداق پیچ کنه و بره میون یه مشت افرادی که دوزار هم به عقایدشون اعتقادی نداره . اونایی که نه از دین می دونن و نه از دنیا…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اصغر هستم 20 سالمه این داستانی که میخوام بگم مربوط به 5سال پیشه من یه مامان دارم 38 سالشه و اونموقع 33 سالش بود مامانم کون تپلی داره با سینه های سایز 85 و بدن سفیدی هم داره قدش 160هست بریم سراغ داستان من موقعی که 15سالم بود…
داستان سکسی تقدیم به شما – -اووووووفففففف دایی جون از رو شلوارم نشون میده خیلی کلفته .. ولی چند بار دیدمش و حسرتشو خوردم .. خجالت کشیدم . اون من و مامانشو در حال سکس دیده .. گاهی میومدم خونه شون هروقت پدرش نبود و حتی بعد از مرگ باباش که بیشتر.. . شبو با…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.یه خاطره به یادموندنی براتون مینویسم بخونید وحالشوببرید. من اسمم سعید هست البته مستعاره.الان حدود۲۵ سالمه قبلا خوش هیکل و خشگل بودم.این خاطره مال حدود ۷ یا ۸ سال پیشه.یه دختر خاله دارم که بین دوتاآبجی هاش بزرگتره و هردوتاآبجی هاش ازدواج کردن اون هنوز مونده.ازقیافش بگم نه خشگل…
داستان سکسی تقدیم به شما – اون دفعه هم یه بار واسش زنگ زده بودم ازش گله کرده بودم که اونم بهم گفت دست پیشو می گیری که پس نیفتی ; اصلا متوجه منظورش نشده بودم . فکر کنم یه مثالو واسه من اشتباه زده . شایدم می خواست بگه که من نسبت به اون…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم الهه ۲۵سالمه.۳ساله عروسی کردم و اولین بارمه ک دارم داستانمو واسه سایت میفرستم… داستان ازونجایی شروع شد ک مااومدیم مستاجراین خونه شدیموازشانس من صابخونمون مردخوشچهره وقشنگیه…امااصلااا بهش نمیخورد ک اهله این چیزاباشه.سال اول ازنگاهاش یچیزایی حس کردم.چون یکی دوبار اومد خونمون واسه تعمیرآبگرمکن من چادرسرم بود هرازگاهی…
داستان سکسی تقدیم به شما باسلام من حامد هستم 28 ساله. از خودم بگم 180 اندام متوسط صورت گرد تقریبا تپل و قیافه خوب متعادل. من یه ادم خیلی حشری هستم در کل. ولی خیلی کم شانسم کس گیرم نمیاد خلاصه بریم سر داستان. به سبب شهوتم همیشه در چاهای شلوغ اگه زن خوش هیکل…