داستان سکسی تقدیم به شما – وقتی مهدیس حالت منو دید و من به اون جریانو گفتم از خوشحالی نزدیک بود بال در بیاره -باورم نمیشه . باورم نمیشه پریسا . فدات شم . خیلی دوستت دارم . -منم باورم نمیشه مهدیس . هرلحظه حس می کنم دارم پشیمون میشم -نه دیگه ازاین حرفا نزن…
این داستان تقدیم به شما شایان رو میآوردم زیرزمینمون بکنمش ، ولی چون زود ارضا بودم ، خوشم نمیومد زود کارمون رو تموم کنم ، چند بار امتحان کردم کیرمو تا میاوردم سوراخ کونش تا بره توش آبم میریخت . کونش باز باز بود و سوراخش صورتی رنگ بود ولمبرهای کونش وای بهتون نگم که…
داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه سلام به همه دوستان عزیز که لطف کردند داستان های من رو خوندند و نظرات خوب شان رو برام فرستادن ممنون از همه شما دوستان عزیز و یک معذرت خواهی میکنم بابت تایمی که منتظر منتظرتون گذاشتم چون کمی کسالت داشتم نتونستم ادامش…
این داستان تقدیم به شما 3 فروردین 98 منو شهرام و همسرانمون مهتاب و فرانک راهی سفر به سمت کردستان شدیم از تهران به همدان و از همدان به سقز از سقز به مریوان از راه کم تردد کوهستانی از مریوان به سنندج سمت کرمانشاه و روانسر و جوانرود و بانه و خلاصه در هر…
داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه در خط آخر از قسمت اول داستان ، این شعر کوردی از تزانه ی ” شیرین و شیرین ” نوشتم ، ((شیرین وشیرین،شیرین گیشت کسم ، عشق تو شیرین ، تیشه دا وه دسم. )) اما مفهوم و معنی اش میشه: شیرین همه…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان سام هستم الان كه اين داستانو مينويسم ٢٠ سالمه ولى اتفاقات اين داستان براى دوسال پيشه و ميخوام براتون ريز و درشت ماجرارو تعريف كنم.قيافم بد نيست و سه سالى ميشه باشگاه ميرمو هيكلم رو فرمه اين داستانى كه ميگم در اصل داستان نيست و خاطرست يكم طولانيه…
داستان سکسی تقدیم به شما یه روز از روزای گرم تیرپارسال بود تازه امتحانای دانشگاهو تموم کرده بودم بدجور تو کف بودم دوستان میدونن بعد امتحانات فقط سکس میچسبه صبح تا شب رو مغازه بودم ( راجب به خودم بگم اسمم یوسف 25 سالمه گوشی فروشی دارم تو یکی از شهرستان ها هیکل درشتی دارم…
این داستان تقدیم به شما سلام رامین هستم از تبریز چند سالی بود داداشم که کمی تو کارهای خلافم دست داره با زنی خوشگل که حوری بهشت بود ازدواج کرده بود از روز عروسیشون من عاشق تک تک اعضای تنش بودم و سیر نمی شدم ولی خیلی مذهبی بود و می ترسیدم پا نده اسمشم…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام این خاطره واقعی مربوط به اوایل دهه هفتاد بود زمانی که شونزده هفده سالم بود وتازه به بلوغ جنسی رسیده بودم، اول بگم متولد پنجاه وچهارم بچه جنوب و اسمم قاسم هس، پدرم به حسب کارهای بنایی که پروژه ای ساختمانی بود بیشتر وقتها بیرون از استان بود بهمراه…
این داستان تقدیم به شما سلام این اولین نوشته منه ولی حدود دوساله با این سایت اشنام و داستانهاش رو اغلب میخونم علت اشناییم هم پسر باجناقم بود که خیلی منو دوس داره معرفی کرد داستان از اونجا شروع شد که ی شب اشتباهی در یک شلوغی شب مسافرت تو یه چادر سه خانواده خوابیدیم.…
داستان سکسی تقدیم به شما نوجوان که بودم گاهی حس مفعول بودن داشتم ولی چون میترسیدم یه وقت مشکلی پیش بیاد هیچوقت دنبال نکردم وابن حس را سرکوب کردم و به زندگیم رسیدم وکلا فراموشم شد تا دوسال پیش که دیگه ۴۳ ساله شده بودم توی انجمن کیر تو کس داستانهای سکسی خصوصا گروپ و…
این داستان تقدیم به شما من فقط یه بار خیانت کردم وطعم کیر کلفتو چشیدم هر چند فرقی نمیکنه چه یه بار بدی چه صد بار سه سال پیش رفته بودیم آنتالیا یه روز قبل دخترم یه گیره سر پسند کرد تو شهر گفتم نه نخریدیم. هتل یه کارگر سیاه پوست داشت هیکلی خوش…