داستان سکسی تقدیم به شما به نام خدا من اسمم نگینه، بیست ساله هستم و در دانشگاه … روانشناسی می خونم. داستانی که می خوام بگم واقعیه ولی کمی جزئیات رو تغییر دادم. دو هفته ی پیش باید برای یه کاری می رفتم دانشگاه. ولی خونه مون تا اونجا یکم راهش زیاد بود برای همین…
این داستان تقدیم به شما اتوبوس خوشبختی *** نمیدونم چرا انگار نیرویی بمن دستور میداد با هواپیما نرو برو با اتوبوس این سفرتو انجام بده خرج و مخارج سفر بعهده شرکتمون بود بخاطر پولش نبود باور کنید نی ویی عجیب بمن میگفت باید با اتوبوس بری!! منتظر اتفاق غیر مترقبه بودم و دل شوره داشتم!!…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام من سحر هستم متاهل چند وقت پیش متوجه شدم شوهرم با یکی از دوستام به اسم بهاره ارتباط برقررکرد. از اونجایی که هیچ مدرکی نداشتم ازشون کلا هردو شون انکار کردن منم برای اینکه انتقام بگیرم با یکی از دوست پسرای دوره مجردیم به اسم فرشاد که اونم به…
این داستان تقدیم به شما سه سال پیش مریض شدم تازه ازدواج کرده بودم عمویم برد دکتر چندتا آمپول نوشت یکیشو مطب جلو چشم عموم زدن بقیه را عمو گفت خودم میزنم منم دنبال فرصت میگشتم تا عموم منو بکنه چون کیرشو بارها دیده بودم هم خوشگل بود و هم بزرگ چند بارم تو خواب…
این داستان تقدیم به شما مدتها بود با ترفند های مختلف زنداداشمو می مالوندم حتی بارها در خواب می بوسیدمش و و دستمو به باسن و سینه هاش می زدم دو بار هم از رو شورتش دستمو به باسن و و رو کصش زده بودم تا تکان خورده بود ترسیدم داداشم نگهبان یک کارخونه است…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام به همه ی دوستای گل انجمن کیر تو کس. من هستم. داستان شب بیدار داستان فوق العاده زیبایی که عزیزدلم نویسنده ی اونه. یعنی این داستان از من نیست و مال امیر ( نویسنده ی داستان نبض عشق لای پای تارا) است. اما این بار خودش نتونست بنوسه و…
این داستان تقدیم به شما سه سال پیش زمستان ازدواج کردم 18ساله بودم شوهرم 25ساله بیش از ده روز کیرش بخاطر استرس سفت نشد از فامیل و غریبه همه فهمیدن تا پسر دایی شوهرم دکتر متخصص قلب است برای مبارکی با خانواده که خارج بودن اومدن خونه پدر شوهرم بودیم بخاطر اونها کلی از فامیل…
داستان سکسی تقدیم به شما +مامان فخری زود باش دیگه الان سیاوش میاد و تو هنوز حاضر نشدی، _ناهیدجان چرا انقدر هولی، خوب میاد یکم منتظر میمونه، +دیر بریم پایین سیاوش ناراحت میشه، امروز خیلی خوشحالم، سیاوش دیشب خیلی تغییر کرده بود و به نظر داره زن الدنگ سابقش رو فراموش میکنه، دیگه مال خود خودمه…
این داستان تقدیم به شما تا میتونی کص بده مرضیه هستم 36ساله کارشناسی ارشد HSE در 17سالگی ازدواج کردم ادامه تحصیلمو خونه شوهرم دادم. درست شب حجله حامله شدم مادر شوهرم همزمان چهارماهه پسر حامله بود که بعد 5 ماه پسری درشت و زیبا دنیا آورد اسمشو آیدین گذاشتم (انتخاب اسمشو به من واگذار…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام این داستان واقعی برای خودم اتفاق افتاده عمم اینا از شهرستان اومده بودن خونه ما یک هفته ای قرار بود بمونن شب اول که فرا رسید از اون جایی که خونه ما یک اتاق 16 متری داره همه تو این اتاق خوابیدیم من دقیقا زیر پای عمم خوابیده بودم…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام به همه رفقا قصه از جایی شروع میشه ک من با پسر خالم خیلی شیشم و خیلی رفیقیم من ۲۲ سالمه و اون ۳۰ سالش ما همه جا از تفریح و ورزشو بقیه جاها باهمیم و همیشه برا قلیون میرم خونش و خیلی رفتو امد داریم من دوس دختر…
این داستان تقدیم به شما سلام حمید هستم ۲۸ ساله از مشهد با سایت شما ماههاست آشنا شدم خیلی از نوشته های افراد را خونده ام بارها تصمیم گرفتم سرگذشت خودمو فرشته رو بنویسم دو برادر و یک خواهریم من کوچکترین آنها هستم خواهرم بزرگتر از ما داداشم حامد ۷ سال از من بزرگه ۹سال…