این داستان تقدیم به شما ساعت 05/30 است چند دقیقه ایست از گاییدن زنداداش خوشگلم نگذشته. اومدم اتاق پیش مامانم مامان پرسید کجا بودی؟! گفتم دل درد داشتم رفتم تو حیاط قدم زدم دستشویی رفتم تا نفق شکمم خوابید اومدم ولی باورش نشد چون انگار بوی سکس میدادم گفت چرا بوی عرق میدی بوی عرق…
داستان سکسی تقدیم به شما چند سالی میشه که خارج از کشور و در استرالیا زندگی میکنم و از مزایای یه زندگی ریلکس و آروم با یه درآمد متوسط و انواع تفریحات یه کشور آزاد لذت میبرم. یه پسر کاملاً معمولی ولی کمی گوشه گیر که زیاد دنبال هیاهو و زرق و برق زندگی نیست.…
این داستان تقدیم به شما امروزشب بیست یکم ماه رمضانه با دوستم سروش رفتیم عرق سیری خوردیم به فاتحه دعوت بودیم رفتیم حسینیه شام دعوت شدیم، حیاط حسینیه عروس داداشم اومد دست داد بدجوری تیپ زده بود موهاش باز یه مانتو کوتاه تنش تاپی پوشیده بود تا تکان میخورد شکمش دیده میشد مست بودم تو…
داستان سکسی تقدیم به شما از در كه وارد شدم تو آشپزخونه بود. به ندرت پيش مياد كه آشپزى كنه اما اون شب… احتمالا اين پاداش شروع دوبارهى جلسات مشاورهام بود! شال و پالتوم رو در آوردم و رو كاناپه انداختم و به سمت آشپزخونه رفتم. نيمه لخت جلوى گاز وايساده بود و دماى فر…
این داستان تقدیم به شما سلام فاطمه هستم کارشناسی معماری ۲۶ ساله سکسی ترین زن و عروس خانوادهی نسبتا شلوغ همسرم که یه خونه دوطبقه که همکف دست مستاجر است و ماهی یک روزم خونه نیستن و طبقه بالا دست ماست دارند ی خانه هم در روستایی از یکی از شهرستانهای البرز دارند که من…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام بچه ها من آرمینم ۱۸ سالمه قبل از هرچیزی لطفاً اگه فکر میکنید قراره حال کنید باید بگم که اینطور نیست و میتونید همین الان این متن رو ببندید، من میخوام این موضوع رو اینجا درمیون بذارم چون هیچکسی رو ندارم و جای دیگه ای رو سراغ ندارم که…
این داستان تقدیم به شما اسمم سمیرا ۳۸ ساله دیپلمه بقدری زیبا هستم جرأت نمیکنم تنهایی بیام خیابون در عوض شوهرم خوشتیپ نیست مهندس کشاورزی است از خودم ۱۷ سال بزرگتره مامانم طلاق گرفته بود زیر دست نامادری بزرگ شدم علیرغم خواستم زن محمد شدم دو تا بچه دارم اهل قزوینم که بزرگه دختره ۱۶…
داستان سکسی تقدیم به شما باسلام خدمت دوستان اين اولين رابطه سكس توزندگي منه وبراي شما ارسال ميكنم خواهشا نظرهم يادتون نره…اين داستان نيست بلكه حقيقته ودارم بخدا راستشو مينويسم حالا ميخواي باور كنيد يا نه…اول خودم مو معرفي كنم من رضاهستم 18سالمه باقد175وخوش چهره باكيري21سانت وعاشق سكسم…داستان واقعي من ازاينجا شروع ميشه يه روز…
این داستان تقدیم به شما از روزی که اکی(اکرم) عروس خانواده ما شد و زن داداش خوشگلم پاشو گذاشت دودمان ما، عاشقشم عشق اول و آخرمه براش همیشه سر خم کرده و احترام گذاشته و میگذارم . فهرست ضد حال هایی که خودم به خودم زدم را بنویسم کتابی چند صد برگی خواهد شد و…
داستان سکسی تقدیم به شما من خاطره تعريف نمي کنم… حتي در مورد سکس هم صحبت نمي کنم… فقط داستان ميگم… داستان!! سکس و خيلي چيزاي ديگه! داستان و البته کي مي دونه؟ شايد بعضي ار اين ها اتفاق افتاده باشن… بانوي رنگ ها 1 در شيشه اي بزرگ باز شد. جوان بلند قامت و…
این داستان تقدیم به شما سلام بکس. منم یه سری زن داداشم خونه تنها بود رفتم بالا دیدم باحوله حمومه خودش خشک میکرد حوله رو که در اوورد لباس تنش کنه پوست سفیدش افتاد بیرون و باسن خشگلشو دیدم تا منو دید معذب شد خودمو زدم به اون راه و لباساشودادم دستش چند روز بعد…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام من مهشیدم 19 ساله قدم 167 و وزنم 61 کیلو. این داستانی که براتون می نویسم واقعیه. من و عرشیا دوست پسرم تقریبا یک سالی هست که با هم دوستیم، خیلی همدیگرو دوست داریم، تو این مدت یک سال هیچ وقت با هم سکس نداشتیم، تا وقتی که برای…