این داستان تقدیم به شما من مهتابم به جز خودم یه برادر بزرگتر دارم پدر و مادرم شاغل بودن و من بیشتر روز ها تو خونه تنها بودم و برادرم یا با دوستاش بود یا باشگاه خانواده ما خانواده مذهبی بودن و تو پوشش سختگیر اما من بیشتر دوست داشتم آزاد و راحت باشم اصل…
داستان سکسی تقدیم به شما تقریبا نزدیک ساعت پنج بود وسائلمو جمع کردم تو کیفم و از همکارا خداحافظی کردم کارت زدم و خارج شدم از شرکت محل کار جدیدم پارکینگ نداشت و مجبور بودم گاهی ماشین رو چنتا کوچه اونور تر پارک کنم بعد چند دقیقه پیاده روی رسیدم سوار ماشین شدم عادت ندارم…
این داستان تقدیم به شما تقریبا ۱۷سالم بود که پدر و مادرم از هم جدا شدن دلیلش بماند چون توضیحش خیلی مفصله و داستان زیادی طولانی میشه منو برادرم پیشه پدرم موندیمو مادرم با یه مرد دیگه ازدواج کرد که اسمش محمد بود و همسره سابقش مرده بود و یه پسر ۱۹ ساله به اسم…
داستان سکسی تقدیم به شما _عه هوا امروز چقدر گرمه،کاش نمیومدم بیرون امروز!! از گرمی هوا به قدری کلافه بودم که دلم میخواست خودمو و هرکی که دور و برمه بزنم لت و پار کنم ،غر غر های خانمی که کنارم تو ایستگاه اتوبوس نشسته بود هم تموم نمیشد و منو بیشتر کلافه میکرد ،بیخیال…
این داستان تقدیم به شما وارد پادگان که شدم انگار تازه از خواب پریده و آرام و قرار نداشتم. بی اختیار راه افتادم به سمت مخابرات و شماره خونه رو گرفتم، اما نه هنوز وقتش نبود! ممکن بود حال مامان باز بد و از این طرف هم مشکلات مهشید بیشتر بشه. مغزم هنگ کرده و…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان اگر بخوام قبل و بعد این خاطره رو بگم داستان خیلی طولانی میشه و چون من همه چیز رو با جزئیات تعریف میکنم یک توضیح کوتاه در مورد خودم و عشقم میگم، بعد داستان و شروع میکنم. من رویا هستم 25 سالمه 56 وزن و 172 قد این…
این داستان تقدیم به شما دوشنبه شب بود سعید اومد خونه و وسایل جمع کرد و چمدون بست گفتم کجا به سلامتی گفت فردا قرار با عمو برا یه قرار داد بریم کیش گفتم تا کی اونجایی گفت احتمالا یه هفته گفتم یعنی برا جشن علیرضا نمیای گفت فکر نکنم راستی برات مقداری پول ریختم…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام به همگی چند وقت پیش بود که ماجرای گی با راننده اسنپ رو براتون نوشتم. این ماجرایی که الان مینویسم مربوط به سال گذشته و اولین فانتزی واقعی من بود. دوباره اینجا خودم رو معرفی می کنم. نیما هستم 35 سالمه 176 قد 70 وزن. فقط و فقط سافت…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام آرینم ۲۱ سالمه قد حدود ۱۹۰ و این خاطره ای ک میخوام تعریف کنم کاملا واقعیه و اسما مستعارن و بر میگرده به پارسال که می خواستم برای رو فرم اومدن بدنم به باشگاه برم علی (یکی از دوستام) بهم یه باشگاهی رو معرفی کرده بود ک میگف آشنامونه…
این داستان تقدیم به شما داستان از اونجایی شروع شد که پدر و مادر من رفته بودن برای مسافرت به خارج و یه هفته ای نبودن بعد من دیگه نهایت فرصت رو داشتم اما اصلا هیچی کاری نمیکردم آنچنان چون تیر ماه هم بود مدرسه ها هم تموم شده بود البته بهتر چون خوشم نمیاد…
داستان سکسی تقدیم به شما – وقتی ترانه از ماشین پیاده شد تمام وجودم لرزید .. حس یک گناهکاری رو داشتم که اونو حین ارتکاب جرم دیده باشن و می خواد طوری از میدون فرار کنه که انگاری ندیدنش .. ولی دیگه فایده ای نداشت .. طناز می خواست خودشو بیشتر بهم بچسبونه ولی مانعش…
این داستان تقدیم به شما با صدای زنگ ساعت قدیمی و نوستالژیکی که از مادربزرگم بیادگار دارم از خواب بیدار شدم. ساعت 10 صبح توی شرکت جلسه دارم. مدیرعامل جدید شرکت میخواد گزارش فروش ماه گذشته رو براش ارائه بدم. دانیال همسرم زودتر از من بیدار شده بود و سرکارش رفته بود. جلوی آینه قدی…