این داستان تقدیم به شما سلام . همه میدونین وقتی یه دختر طلاق میگیره وبر میگرده خونه باباش اولش همه دلگرمی بهت میدن ولی بعد از مدتی همه به یه چشم دیه بهت نگاه میکنن،زنهای دروهمسایه ها سریع میخوان پسرای ترشیدشون که ده و بیست سال بزرگتر از تو هستن بندازن بهت چون دیگه بیوه…
داستان سکسی تقدیم به شما – دو تا از قاچاقچیا داشتند با یه زن که به شدت محجبه و باند پیچی سیاه شده بود کلنجار می رفتند و دست به یقه شده بودند . بعدا فهمیدم که اون زنه جزو مامورین مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدره و افسر و سروانه . از اون محجبه های…
این داستان تقدیم به شما این خاطره برای یک سال پیشه زمانی که من آرش 28 سالم و همسرم نازیلا ۲۰ سالش بود. فقط ۵ ماه از ازدواجمون میگذشت. بعضیا میگفتن اختلاف سنیمون زیاده ولی ما واقعا از همدیگه خوشمون اومده بود و حسابی دوست داشتیم همو. برای من نازیلا خوشگل ترین دختری بود که…
داستان سکسی تقدیم به شما خب باید از اینجا شروع کنم که تو دوران ما امکانات و تجهیزات الان نبود خب ماهم تو شهرستان بودیم اوضاع بدتر بود من بچه بودم اصلا فرق دختر پسرو نمیدونستم و اون زمان اوج لذت سکس. کردن بچه همسایه بود اونم از رویه کنجکاوی نه از روی لذت چون…
این داستان تقدیم به شما با خواهرزنم و باجناقم همسن بودیم، هر ۳نفر ۳۴ ساله، ۴سالی بود ک دامادشون بودم و از سال دوم تو کف باسن و سینه های خواهر زن، بعداز ۸ سال زندگی تازه صاحب یه دختر شده بودن که ۴ ماهش بود، باجناق که کارمند بود و طبق معمول دنبال کارهای…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام این خاطره که میگم برمیگرده به 4 سال پیش که من 13 سال داشتم…اسمم فریده و ساکن شهر مشهد هستیم…ما 4 سال پیش کرج زندگی میکردیم که به خاطر مرگ بابام و تنهاییمون اومدیم پیش خانواده مامان…تازه یک سالی میشد که بابام مرده بود و منم عشق کون دادن…
این داستان تقدیم به شما سلام امیر هستم 20 سالمه داستان من راجب تریسامم با استاد دانشگاه و دوستم امیده توی دانشگاه ما استادهای زن خیلی زیبایی هستن ولی هیچکدوم به پای مهتاب نمیرسیدن با ممه هایی که حدود 85 یا 90 بودن و کون خیلی بزرگی که هروقت راه میرفت تکون میخوردن و پوست…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام.من اسمم فرهاده و21 سال دارم وساکن شهر… هستم.مدتی قبل که حالم زیاد خوب نبود وبیمار بودم به مطب یک پزشک خصوصی که یک خانوم میانسال بود رفتم.پیش اون خانوم دکتر زیاد می رفتم وهم خودم وهم خانواده ام خیلی کارش رو قبول داشتیم.منشی دکتر هم یه دختر جوون شاید…
این داستان تقدیم به شما سلام این خاطره مربوط به اوایل دهه هفتاد بود زمانی که شونزده هفده سالم بود وتازه به بلوغ جنسی رسیده بودم… اول بگم متولد پنجاه وچهارم بچه جنوب و اسمم قاسم هس، پدرم به حسب کارهای بنایی که پروژه ای ساختمانی بود بیشتر وقتها بیرون از استان بود بهمراه…
داستان سکسی تقدیم به شما – یه سال از ریحانه کوچیک تر بودم . خواهرمو میگم . من سال آخر دبیرستان بودم و اون تازه رفته بود به دانشگاه . با این که یه سال ازم بزرگ تر بود و هیکل با حال و تپلی داشت ولی ازم لاغر تر بود . فقط دو جاش…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان اول از معرفی خودم شروع میکنم من ارمان ۲۶ سالمه و ساکن تهرانم و ۴ سال هست که ازدواج کردم من از اول تو نخ مادر زنم بودم که اسمش پروین بود اون یه زن ۵۴ ساله بود موهای قهوه ای فر با یه کون گنده و سینه…
این داستان تقدیم به شما من تو یه خانواده پنج نفره زندگی میکنم تو خونه ما کسی با نوع پوشش و نوع اعتقاد و واینجور مسائل هم دیگه کار ندارن چون خانواده مادرم کلا مذهبی و مقید ولی خانواده پدرم نه بی ایمان ولی معمولی به همین خاطر ما رو به حال خودمون گذاشتن که…