این داستان تقدیم به شما سلام مهناز هستم یه زن پنجاه و پنج ساله با یه جثه کوچیک ۴۲ کیلویی پوست سفید موهای بلند و عینکی و ممههای کوچیک.خیلی ساکت و صلح جو هستم و اصلا دنبال دردسر نیستم. یه پسر و عروس دارم که با هم زندگی می کنیم. عروس خوشگلم اسمش آتناست و…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام من خودم داستان هارو خوندم بخدا راسته که مینویسمش وگرنه من و نمیشناسید که برام افتخار باشه پس لطفا یا نخونید یا فحش ندید اسممن الیاسه ۲۲ سالمه دانشجو یزد هستم تهران زندگی میکنم از خودم براتون بگم اگه تعریف نباشه بوکسور هستم و خیلی خیلی هیکلی…۱۹۴سانت قدمه و…
این داستان تقدیم به شما من نرگس هستم ۳۲ ساله و همراه شوهرم فرزاد در یکی از شهرهای شمال زندگی می کنیم.زندگی خوب و عادی داریم ولی فرقمون اینه که من خیلی شهوتی هستم ولی فرزاد عادی و معمولیه هفته ای یکی دو بار سکس میخواد.۷ ساله که زندگی میکنیم ولی توی یکی دو سال…
داستان سکسی تقدیم به شما خاطره ای که میخوام بهتون بگم برمیگرده به تابستون سال پیش. با اولین دختری که دوست شدم 4 سال رابطه داشتیم. دو سال اولش که هیچ، چون اصلا بهش دست هم نزدم توو این دو سال، ولی دو سال بعدی که دیگه واویلا! شروع ماجرا برمیگرده به اون زمانی که…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام به همه دوستای حشری… من 21 سالم بود که تازه از هنرستان رشته نقشه کشی فارغ التحصیل شدم و پیش یکی از همشهریامون تو همون شمال که دفتر مهندسی داشت مشغول بکار شدم،چون کار با کامپیوترم و اتوکد خوب بود خیلی ارزش قائل بودن برام و مشتری زیاد داشتیم…بگذریم……
این داستان تقدیم به شما صبح جمعه بود و خانم و بچهها چند روزی رفته بودن خونه مادرزنم… از بیرون اومدم و جواد واحد بغلی رو دیدم و احوال پرسی و اونم بچهها ش شهرستان بودن، ساعت ۱۱بود ک آسانسور توی طبقه ایستاد فضولی کردم و از چشمی در دیدم جواد همراه یه زن…
داستان سکسی تقدیم به شما اوایل بهار سال 95 بود ، که برای پیدا کردن کار راهی تهران شدم ، و بالاخره پس از کلی دوندگی تونستم توی یه کارخونه مشغول به کار بشم . تنها مشکلم مسکن بود ، اما از اونجایی که مجرد بودم واسه مهم نبود که کجا خونه بگیرم ، در…
این داستان تقدیم به شما سلام من فاطیما هستم ۱۸ سالمه و این قضیه مربوط به ۱۳ سالگی من میشه. قبلش بگم من با این که ۱۳ سال بیشتر نداشتم ولی از نظر شرعی بالغ بودم یعنی از ۹ سال رد کرده بودم و چهار سال از بیبی دو عالم هم بزرگتر بودم (وقتی اون…
داستان سکسی تقدیم به شما – اول ازهمه کلی شروع به تقویت بدنم کردم چون خالم قوی بود و من لاغرمردنی باید حداقل برابر اون قدرت داشته باشم تا بتونم کاریو انجام بدم.نزدیک – ماه ورزش کردم اونم تو خونه.شنا میرفتم.بارفیکس میرفتم.وزنه خریده بودم انواع اقسام حرکتا رو میکردم هیکیلم واقعا خوب شده بود چون…
این داستان تقدیم به شما سلام.مستقیم برم سر اصل مطلب من مژگان هستم و دوستم سمیرا دو سال پیش برای تعلیم رانندگی به یکی از آموزشگاه های رانندگی غرب کشور مراجعه کردیم که همون لحظه اول که وارد آموزشگاه شدیم دم در آموزشگاه چشممون افتاد به یه پیرمرد حدود ۶۵ ساله که از دم در…
داستان سکسی تقدیم به شما – ندا در بیمارستان بستری شد . هر چند می تونست چند ساعت بیشتر تو خونه بمونه ولی باباش خیلی نگران بود . می خواست هر آزمایشی که قبل از عمل لازمه به آرومی انجام بشه . شایدم این جوری می خواست که من اونو کمتر ببینم در هر حال…
این داستان تقدیم به شما ندا با چشمان سبز و گیسوان بلوند قدی نسبتا بلند و تناسب بدنی ایدهآل چند ماهی بود (زمستان ۴۰۱) پا به دودمان ما گذاشته بود او زن داداشم شده بود ندا را سالها بود از دور زیر نظر داشتم و با قدمهایش قدمهایم را مچ میکردم از در خونشون که…