داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان اسم من ساقی و 19 سالمه داستان و خاطرات من فکر کنم متفاوت باشه امیدوارم دنیال کنید. همانطور که گفتم اسمم ساقیه و در خانواده ی 4 نفره زندگی میکنم 1 برتدر بزرگ تر دارم که 26 سالشه و پدر و مادرم هم بیشتر در مسافرت به سر…
این داستان تقدیم به شما سلام من عرشیا هستم الان ۱۸ سالمه و این داستان برای سال پیشه یعنی وقتی ۱۷ سالم بود. من از سن ۱۳ سالگی توسط بچه های مدرسه و دوستام که باهاشون اکثرا بازی میکردم تو کوچه و اینا دسمالی میشدم و خودمم خیلی خوشم میومد تا حدی شده بود که…
داستان سکسی تقدیم به شما – منوچهر سرم رو رها كرد و كير شو گرفت دستش و يه خورده بهش ور رفت و وقتي كه تونست ادرارش رو بياره ; سر كيرشو گرفت سمت شكم و كسم مشغول شاشيدن شد و با خنده گفت : بچرخ ; مي خوام كمي هم رو كونت بشاشم. چرخي…
این داستان تقدیم به شما اسم من کیمیا هست چون کون خیلی گندهای دارم بچهها تو مدرسه کیم (کارداشیان) صدام میکنن الان 18 سالمه قد من 170 وزنم 77 سایزم 70 سفید برفی هستم و پر جنب و جوش برادرم اسمش سیامک هست 28 سالشه قدش 178 وزنش 85 باشگاه کشتی میره هیکل و بدن…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام من آریانا هستم ۱۷سالمه و تهران زندگی میکنم نمیخام حاشیه برم و مقدمرو زیاد کنم پس میرم سراغ اصل مطلب من پسرم اما به هم جنس خودم حس دارم نه فقط از لحاظ جنسی از همه لحاظ. میدونم چه فکری میکنین ولی خب خدمم نمیدونم ترنس هستم یا نه…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم محسنه سنم ۴۸ ساله اهل یکی شهرهای کرمان این داستان ما ل حدودا سال ۷۴ میشه.. من مستاجر بودم وتو ی خونه مشترک بودم و زن صاحب خونش خیلی خوشگل بود قد ۱۷۰ وزن ۷۰ و سینها ۸۰ و کون گرد وگنده و کوس تپل وکمر باریک…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام بعضی داستان ها رو که خواندم دیدم چقدر تخیلیه و واقعا خندهم گرفت ازشون و ذهن و قدرت تخیل دوستان این داستان نیست و کاملا خاطره شخصی منه بدون ذرهای اغراق و خالیبندی اولش از دوران بچگیم شروع شد زمانی که هنوز چیز زیادی راجب سکس نمیدونستم و یکی…
این داستان تقدیم به شما سال پنجم دبستان بودم و هنوز چشم و گوشم کاملا باز نشده بوده و چیزی از سکس و دادن و کردن نمیدونستم. یه پسر بچه ی به اصطلاح آفتاب مهتاب ندیده. به دلیل پوست سفید و چهره ی خوشگلی که داشتم هر از گاهی بچه پرروهای کلاس بهم بند میکردن…
داستان سکسی تقدیم به شما این داستان یکم طولانیه.اما داستان زندگی من هستش.امیدوارم ازش خسته نشید. من صدف هستم 23 ساله,داستان برمیگرده به 8 سال پیش که 15 سالم بود.من همیشه دختر درشتی بودم.الان قدم 175 و وزنم 76 کیلو هست.اما حتی تو بچگی از هم سن و سالهای خودم درشت تر بودم و گاهی…
این داستان تقدیم به شما من لیدا زنی متاهل از شهر مرزی در کردستان که ناخواسته به زنی دیگر علاقه پیدا کردم. اولین باری که کلمه لزبین به گوشم خورد در حیاط دانشگاه پیام نور شهر کوچکمان بود. دوستام در مورد دو دختر حرف میزدند که از شهر دیگر بودند و در شهر ما اتاق…
داستان سکسی تقدیم به شما – چی شده سارا جون به چی فکر می کنی ;-به این که همه چیز من داره همه چیزو واسه من فراهم می کنه .. حالا لذت می برم که به تو نگاه می کنم از این که تو داری اون چیزایی رو که می خوام و نیازمه به من…
این داستان تقدیم به شما زمستون سردی بود و اون زمان آدم سرمایی بودم و لباس زیاد میپوشیدم، یادمه آخرای بهمن ماه بود که به خاطر امتحانام باید برمیگشتم شهرمون و خانوادم تا عید شهرستان بودن، فکر میکنم چهارشنبه غروب بود که وسایلمو جمع کردم که راه بیوفتم و برگردم شهرمون، وقتی رسیدم ترمینال بلیط…