این داستان تقدیم به شما سلام دوستان عزیز بنده امیر هستم ۱۸ سالم خاطره ای که براتون تعریف میکنم واقعی هست داستان برمیگرده به تابستان ۵/۱۵ عروسی پسر عموی مادرم بود و داخل خونه خودشون برگذار میشد (عروسی از ساعت ۱۲ تا ۲۲ بود ) رفتیم ناهار رو خوردیم و نشسته بودم کنار داییم…
داستان سکسی تقدیم به شما -سامان -ها چرا بلند نمیشی پس -باو مشتی بیخیال بزار سیگارمون رو بکشیم -گوه نخور بیا وسط نمیبینی داره چطوری نگات میکنه؟بسه دیگه پسر چقد مثبت بازی در میاری.بیا باهاش برقص تورش کن .جووووون چ بدنی هم داره تخم سگ -عه.خوبه پس برو تو کارش دیگه. -ن مث اینکه از…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان قبل از خوندن خاطره بنده یه نگاه کلی به داستان بندازین بعد بخونینش، چون خاطره ای که دارم مینویسم خاطره دوازده سیزده ساله و از اول همه چیو توضیح دارم که از کجا شروع شده و به کجا ختم شده… *** رابطه من و خواهرزنم مثل…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام من بعد از گرفتن لیسانسم در رشته مهندسی کامپیوتر تصمیم گرفتم برای فوق لیسانس برم خارج از کشور. بعد از یکی دو سال تلاش نهایتا موفق شدم پذیرش در یکی از دانشگاه های میلان ایتالیا بگیرم. با اینکه خوشحال بودم، اما به دلیل مشکلات اقتصادی و اینکه ارز ۳۰۰۰…
این داستان تقدیم به شما سلام امیر سام هستم من یه دوست دختری داشتم به اسم زینب. حاجی این سینش خوب بود ۷۵ ولی کونش خیلی تخت بود کص مصشم سیا بود عوضش قیافش بد نبود حاجی ما باهم اوکی بودیم من میگفتم این زن زندگیه و ازین چرت و پرتا به عشق این زندگی…
داستان سکسی تقدیم به شما – پسرا یکی از یکی شاداب تر .. ظاهرا قرار نبود کسی به نام اشکان بیاد .. نمی شد گفت کدومشون بهترن . دلم می خواست هر پنج تاشون با هم بیفتن سر من . پری جون چون با بیشترشون غیر از اشکان آشنایی داشت شروع کرد به معرفی تک…
داستان سکسی تقدیم به شما – نلی لبخند و آرامش رو در چهره عشقش می دید . همین آرومش می کرد احساس می کرد که داره رو ابرا پرواز می کنه . حس می کرد که بزرگترین هدیه رو به ناصر داده .. مرد هم همین احساس رو داشت . نگاهشو به دختر عمه اش…
این داستان تقدیم به شما سلام سعی میکنم زیاد طولانی نشه ولی با جزئیات بگم اسمم مریمه چهل و سه سالمه صورتم قشنگه ولی عملی و دماغ سرا بالا و اینا نیست طبیعی و وزنم حدود پنجاد کیلو میشه و در کل دوست داشتی به نظر میام. دو سال پیش تو یه تصادف شوهرمو از…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام من الان ٣١ سالمه و متاهلم اين داستانها مربوط به زمان مجرديم هست. هميشه سكس سافت داشتم ، لاپايى و ساك دو طرفه. و هميشه توى اپليكيشن بى تاك و قبل از اون توى فيس بوك و قبل اون هم توى ياهو كسيو پيدا ميكردم. قد من ١٨٠ وزنم…
این داستان تقدیم به شما ما 3 تا داداشیم سعید و ناصر و من که حامدم و یه خواهر داریم بنام رضوان سعید و ناصر خیلی به رضوان گیر میدادن که فلان لباس رو نپوش فلان آرایشو نکن و… کلا هر وقت سعید و ناصر میومدن خونمون (چون اونا متاهل بودن و من و رضوان…
داستان سکسی تقدیم به شما برای «فرهاد» آمدن به دادگاه خانواده مثل یک خواب آشفته بود. از روزی که عاشق «لاله» شد تا همین دو سال پیش، حتی یک لحظه هم به این روزها فکر نکرده بود، چه رسد به اینکه مجبور به پرداخت مهریه 2500 سکهای باشد یا خانهاش را از دست بدهد. فرهاد…
این داستان تقدیم به شما بابام که فوت کرد عمو عبد خیلی کمکمون کرد از اون محله بردمون و یکی از ویلا هاشو توی شمال بهمون داد… همه چیز خیلی خوب بود تا اینکه کم کم متوجه نگاه های عموم به مادرم شدم اوایل زیاد جدی نگرفتم تا اینکه یه روز عموم اومد خونمون و…