این داستان تقدیم به شما من و هانیه بچه های ماقبل آخر و آخر یه خانواده شلوغ و مذهبی هستیم که اختلاف سنی قابل توجهی با خواهر برادرهای بزرگتر مون داریم. همین اختلاف سنی باعث میشد که احساس کنیم نه تنها با پدر مادرمون، که حتی با خواهر برادرهامون هم از دوتا نسل متفاوت هستیم.…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام امروز میخوام اتفاق که چه عرض کنم بلاهای که سر خودم در اوردم (یعنی سر دول و کونم) براتون بگم.اول از همه لخت لخت شدم بعد با یک کش سر تخمم از بالا بستم محکم به طوری که دوتا قلمبیاش بهم چسبیدش بعد با یه برس سر که سبک…
این داستان تقدیم به شما سلام آرش هستم از کرج قد ۱۶۸ وزن ۶۴ تپلم و سفید من یه پسر دایی داشتم از خودم یکسال و دو ماه بزرگتر بود. یادمه اولین بار که ۱۳ سالم بود اون توضیح داد بهم درباره سکس و کردن و دادن با اصرار زیاد بالاخره موفق شد منو راضی…
داستان سکسی تقدیم به شما – من دیگه باید تقاص چی رو پس بدم ;/;-تو با بهترین دختر دنیا یعنی مهری از دواج می کنی و من شاهد خوشبختی تو میشم . من لیاقت تو رو ندارم نستوه . اونه که تو رو باورت کرد . اونه که در سخت ترین شرایط دوستت داشت و…
این داستان تقدیم به شما روز اول هفته بود و تازه رسیده بودم. یه روز سرد زمستونی. یه تیپ تقریبا اسپورت زده بودم با شال گردن و یه کت بارونی. رفتم داخل اتاقم بعد از سلام کردن با همکار ها فقط دلم یه کافی گرم میخواست. صدای نفس ها و تپش قلبم رو احساس میکردم…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام اسم من امیرمحمده ۲۶ سالمه من یه آدم خیلی حشری هستم خیلی به سکس فکر میکنم چند باری دور از چشم خانومم شیطونی کردم و معمولا دنبال سوژه های سکسی و این جور چیزام بریم سراغ ماجرای من که فقط یه داستان هست و واقعیت بیرونی نداره. واسه تسویه…
این داستان تقدیم به شما با سلام داستان من از اونجایی شروع میشه ک اولا من بسیار متعصب و بد غیرت بودن طوری که زن اولم و سر همین موضوع از دست دادم بعد پنج سال دوباره ازدواج کردم با دختری که از خودم هفت سال کوچکتر بود ولی ازدواج اولش بود خیلی خوشحال بودم…
داستان سکسی تقدیم به شما سرم رو سمت آشپزخونه چرخوندم که بابام و آلاله رو دیدم که لباشون به هم قفل شده. -واااای!از دست شما!چرا شما اینقدر هّوّل هستین.یه جایی هست به اسم اتاق خواب میدونستین؟تن و بدن آدم مور مور میشه!! آلاله رو به من کرد و گفت:پس چی میگن این روانشناس ها که…
این داستان تقدیم به شما سلام. من ندا هستم ۵۱ ساله. این داستان روایت خرید خونه ایه که سال ۸۹ اتفاق افتاده یعنی زمانی که من ۳۸ سالم بود. من و شوهرم هر دو شاغلیم و اون موقع قصد داشتیم دومین خونه ی خودمون رو بخریم. با مقدار پولی که پس انداز داشتیم خونه ی…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام تابستون سال 82بودبرای گذراندن سه ماه تابستان پیش میکانیکی دوستم رفتم کارروبه روی مغازمون ی مدرسه دخترونه بودوکلاسهای تابستونیشون برقراربود ی روزبایکی ازدوستام شرط بستیم که بریم داخل مدرسه باموتوروقتی رفتیم داخل مدرسه همه دختراجیغ دادزدن ومای چرخی داخل مدرسه زدیم وتااومدیم خارج بشیم چشمام به ی دخترزیباوبانمک افتادکه…
داستان سکسی تقدیم به شما موبايلم يكسره داشت زنگ ميخورد،شماره خودش و بلاك كرده بودم،ولى مدام از شماره هاى ديگه زنگ ميزد.از ترسِ مصطفى گوشى رو تو صد تا سوراخ قايم كرده بودم كه متوجه زنگ زدنِ بى وقفه اش نشه. تو اين چند سالى كه بهش خيانت كردم هيچوقت حتى بهم شك نكرد.ولى اين…
این داستان تقدیم به شما سلام هانیه هستم ۲۲ساله واین داستان که تعریف میکنم واقعیت است و مربوط به زمانیکه هفده سالم بود که میخام بنظرهمه دوستان برسونم اول ازخودم میگم دختری هستم که ۱۷۰قدم است بانوهای مشکی و سفید پوست هستم ، قضیه برمیگرده به زمانیکه من واسه کنکور داشتم شدیداً درس میخواندم و…