این داستان تقدیم به شما به اصرار زنم و چند تن از زنهای پرسنل همکار و سرپرستهای کارگاههایم که مدیرشان بودم و سود خوبی کرده بودم مبلغی قابل توجهی گذاشتم تا دسته جمعی تعطیلات عید را در شمال یا سمت شیراز و جنوب باشیم به اصرار زن ها دستهجمعی تعطیلات عید ۴۰۰ را رفتیم مشهد…
این داستان تقدیم به شما من ۳۹ سالمه ، مدت هفت ساله با لیلا خانمم ازدواج کردم . لیلا ۳۲ سالشه. لیلا زنم زمان دانشجوییش دوست پسرهای زیادی داشته اما جلوش کاملا پلمپ بود و همه دوست پسراش فقط از کون کرده بودنش و خودم شب عروسی جلوشو باز کردم .البته شب عروسی خونی نیومد…
این داستان تقدیم به شما اسم من سمیرا از شیراز می خوام خاطره اولین کیری که دیدم رو براتون تعریف کنم… راستش اولین کیر مال شوهرم نبود ! من ورزش نمی کنم اما قدم نسبتا بلنده و چاق نیستم یه خورده کم چربی دارم و بدنم کلا خیلی سکسیه مخصوصا کونم که قلمبه زده…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من حنانه هست و ۲۹ ساله هستم . یه رشته تحصیلی درس خوندم که کار واسش خیلی کم هست ودوست ندارم جزئیات را خیلی بیان کنم . از اینکه قضاوت بشم ناراحت میشم ولی خواستم بنویسم که چی برای من پیش اومد . حدود یکسال و نیم با…
این داستان تقدیم به شما سلام میخام خاطره سکس خودم با مادرزنمو براتون تعریف کنم من محسن ۲۸ سالمه ۳ ساله ازدواج کردم و با همسرم زندگی خوبی داریم من کارمند شرکت نفت هستم و کرمانشاه زندگی میکنم بخاطر کارم خیلی سفر میرم بیشتر مناطق اهواز و خرمشهر بگذریم بریم سر اصل مطلب من هر…
این داستان تقدیم به شما سلام.رسول هستم ۲۳ سال از گرگان و تقریبا دوران بچگیام با یه چشم به هم زدن گذشت و رسیدم به بیست و دوسالگیم که با احمد که یجورایی هم صنف و همکاریم و کلی خیلی صمیمی هستیم و کاملا هم فراری از کار و بحث اقتصادی بیشتر به خاطر وصلت…
این داستان تقدیم به شما فرشید هستم 25 ساله قدم 185 وزنم 79 تیپم جذاب, ما 6 برادر و یک خواهر در تبریز زندگی میکنیم شش سال پیش داداشبزرگم بر اثر سکته مغزی فوت کرد زنش گوهر که 43 ساله و کارمند آموزش پرورش بود بیوه شد من 17 ساله بودم خونه اونا از خونه…
این داستان تقدیم به شما دوهزار سال پیش در سرزمین مُنگولستان از اراضی آباد مغولستان، جنگی سخت درگرفت… پادشاهی چینی ها که سودای گسترش به شمال داشت به قبایل “گؤتیجیریخ” حمله کرد و همه افراد این قبیله را کشت و اسیر کرد. این قبیله که یکی از قبایل بزرگ “سیکیم خیاردی” های جنوبی موسوم…
این داستان تقدیم به شما -آی یکی بیاد کمک من یخ زدم…. هیچکس صدای فهیمه رو نمیشنید تا اینکه بهتاش که توی خونه خواب بود بیدار شد و صدای فهیمه رو شنید که داره داد میزنه. رفت سمت صدا و دید فهیمه پشت حمومه. +اَی خِداااا. من تازه از تمرین اومدم. چی شده دوباره فهیم؟…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من داود هست و ۲۹ ساله هستم . خیلی مختصر و مفید راجع به اینکه چی شد عمه نسیم را باهاش اوکی شدم … اینو بگم من هم مثل خیلی ها اون حس بد و حس عدم علاقه به سکس با آشناها را داشتم ولی شرایط جوری…
این داستان تقدیم به شما با سلام . من سپیده ۴۲ سالمه از استان اردبیل ،قدم ۱۸۰ وزنم ۸۰،دو ساله که از شوهرم طلاق گرفتم. داستانی که میخوام تعریف کنم کاملا واقعیه ،تقریبا دو هفته پیش واسم اتفاق افتاده بریم سر اصل مطلب *** من تو مرکز شهر تو یکی از پاساژ های معروف مغازه…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان. اسم من علی و خانومم مینا که بهش میگم کوس طلا! باهم راحتیم و راحت علایق و خواسته هامون رو به هم دیگه میگیم. مینا ۳۱ سالشه قدش ۱۶۴ و وزنش ۶۳ کیلو سینه های ۷۵ و کون خوش فرمی داره چون بدنسازی کار میکنه ۲&۳…