🔞 از یه گل شروع شد 🔞 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 سلام این داستانی که میخوام براتون بگم دقیق ماله ۳سال پیش وقتی که من سوم دبیرستان بودم..اسمم ندا ۲۰سالمه..یه دوست دارم که باهم همسنیم و ازبچگی باهمیم اسمش میتراست..جریانی از اون جایی شروع شد ک یکبار ما ب طور اتفاقی یه فیلم لز توو گوشیه یه دوستام…
🔞 داستان من و مادر زنم زیبا 🔞 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 داستان من از انجا شروع میشه که یکروز رفتم بیمارستان نوبت دکتر گرفتم و گفتند دکتر ساعت 11 می آد خانه مادر زنم نزدیک بیمارستان بود من رفتم خونشون کسی نبود پدر زنم رفته بود سرکار و بچه ها هم رفتند به سر کارشون زنگ خانه…
اين ماجرا وقتی إتفاق افتاد کە عمر بندە 14 سال بود، آن موقع يك پسری 15 سالگی رفيقم بود تو کوچە و خيلی باهم صميمي بوديم اسمش حسین بود. این پسر يك خواهر داشت کە سنش 16 سال و اسمش شیرین بود، اما خيلی خوشکل بود و خيلی وقتها فکر ميکردم کە کاش دوست من…
اجاره خونه سلام قبل اینکه این داستانو بنویسم خیلی با خودم کلنجار رفتم که چجوری بنویسم و از کجا شروع کنم این بیشتر از یه داستان برای شما داستان زندگی منه که تعریف میکنم امیدوارم که بخونیدش متشکرم.وقتی بچه بودم تازه متوجه شده بودم که دعواهای پدر مادرم سر اعتیاد پدرم بود همیشه مادرمو میزد…
دخترخاله کمرو سلام من محمد هستم امسال کنکور دادمم قد و وزنم رو دقیق نمیدونم مثل بعضیا که چرت مینویسن ماشالا همه هم بالای 175 هستن. از کسانی هم که فرهنگ دارن خواهش میکنم که فحش ننویسن.من و دختر خالم (هستی) از بچگی رابطمون خوب بود و همدیگه رو دوست داشتیم . اونم هم سن…
شبی که برده زوج بودم من پسر 24 ساله هستم که خیلی دوست داشتم برده زوح باشم البته از کون دادن هم میترسم و فقط ساک زدن و تحقیر شدن رو دوست دارم. یه روز که گفته بودم میخوام برای یع نفر ساک بزنم یکی بهم داد که 35 سالش بود. گفت همین شبی بیا…
من و ستاره و ریحانه لز12 سال پيش در رشته پزشکي قبول شدم اونم تو يه شهر ديگه دور از پدر و مادرم اما باز خوب بود پدربزرگ و مادر بزرگم نزديكم بودن… به بابام گفتم که مي خوام يه طبقه آپارتمان داشته باشم تا خوب درس بخونم آخه ميدوني که تو پزشکي حسابي بايد…
خواهر سلام . من ۲۴ سالمه و بچه تهتقاری خانواده و این اتفاق برای تابستان ۹۶ هست. خواهرم ۳۱ سالشه دختر بزرگه خانواده هستش و بسیار خوشگل قدش ۱۶۵ و وزنش ۷۰ . من خیلی دوسش دارم و اصلا در فکر سکس باهاش نبودم . تابستان ۹۶ اونا خونشون رو فروختن و اومدن نزدیک ما خونه جدیده…
به کمک خانم دکتر سلام میخواستم داستان خودم رو براتون تعریف کنم ولی قبلش بگم سیاوشم مخلص همه این داستان به سه سال پیش میرسه که خونه دانشجویی داشتم منم از تنهایی نمیدونستم چی کار کنم گفتم بیام خودم رو ارضا کنم خیر سرم گفته بودم نکنم نکنه مشکلی پیش بیاد ولی فکر که نمیزاره…
راحیل دوست صمیمی مادرم صدای نفس هاش هنوز زیر گوشمه ، س.ینه ی گرد و سفیدش رو هنوز حس می کنم ، اون لحظه هایی که زبونمو می کشیدم روی ک..سش و اون از تا وجودش ناله میزد و من حریصتر براش زبون می زدم ، تپل بود قد کوتاه ، خوش اندام نبود ولی…
سارا و استاد استاد دانشگاهمن سارام سفیدم چشام سبزه تیله ایه و به قول بچه ها سگ داره قدم 169 وزنم 62!ترم 2 دانشگاه بودم بجه ها با ی استادی واحد برداشته بودن و همش از خوش تیپی و اخلاق بدش تعریف میکردن میگفتن خوشکله اما به کسی رو نمیده منم خیلی دوس داشتم ببینمش…
یه چند نفر 👇 ﺳﻼﻡ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ . ﺍﺳﻢ ﻣﻦ ﯾﻮﺳﻒ ﻫﺴﺘﺶ ۱۶ ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻗﺪﻡ ۱۶۰ ﻗﯿﺎﻓﻤﻢ ﻣﺘﻮﺳﻄﻪ . ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ . ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﻍ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺗﻮ ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺎﻏﺎﺵ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺮﯼ ﺷﻨﺎ ﮐﻨﯽ …***ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎﯾﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ…