🔞 داستان کییر شوهر خاله 🔞 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 سلام. من هلیا هستم 21 سالمه…دوازده یا سیزده ساله بودم بر سر اتفاقی که برای خانواده ام افتاد مجبور شدیم که یک ماه خونه خاله ام باشیممنو مامان و خاله ودخترخاله ام و یک میهمان ناخوانده که دوست مامانم بود داخل حال میخوابیدیم وشوهرخاله ام که خدایش ادم…
🔞سکس لذت بخش با سارا🔞 👇👇👇👇👇👇👇👇 سلام من کوروشم این داستانی که براتون تعریف میکنم برمیگرده به سه نه ماه قبل از خودم بگم که 25 سالمه قد حدود 178 دارم قبلا فتنس کار میکردم اندام نسبتا عالی ای هم دارم تعریف از خود نباشه ولی یه جورایی خوش تیپم.(یادم رف بگم ساکن تهرانم) رشته…
🔞مامان کونده🔞 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 حامد هستم از شیراز. پارسال اردیبهشت ماه بود.من سیزده سالم بود. مامانم سی سالش بود. اون زود ازدواج کرده بود. قد بلند ولی نه لاغر. کون و سینه بیرون زده و خوش تراش. و قیافه ای که هر کسی رو یاد سکس میندازه. از هشت سالگی ژیمناستیک میره. منم از ده سالگی…
ﺳکـ×ﺲ ۳ﻧﻔﺮﻩ ﯾﻬﻮﯾﯽ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺳﺤﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻠﮕﺮﺍﻡ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪﻡ ، ۴ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﻫﻤﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺸﺪﺣﺮﻓﺎﯼ ﺳ.ﺴﯽ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﻫﻤﺶ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﮑﺎﻥ ﺟﻮﺭ ﮐﻨﯿﻢﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺎﻩ ۵ﺍﻡ ﺷﺪﯾﻢ ﮎ ﯾﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﯾﻬﻮﯾﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢﺍﻣﯿﺮ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ…
مادرزن سلام من مهرداد هستم . چند سالی هست ازدواج کردم 23 سالمه . از اوایل ازدواج مادرخانمم محبت و علاقه زیادی نسبت بهم بروز میداد و منم خوشحال از زندگی صمیمی که داشتم.تا زمانی که احساس کردم مادر خانمم دیگه نمیتونه حتی یروزم منو نبینه.مادر خانمم 43 سالشه تپل و سفید پوست با سینه…
سکس اتفاقی با خواهرم سلام خدمت شما عزیزانداستانی رو که می خوام براتون تعریف کنم بر میگرد به ساله گذشته یه شب از خواب بلند شدم برم اب بخورم رفتم اب خوردم داشتم بر میگشتم طرف اتاقم دیدم یه صدای از توی اتاقه خواهرم میاد اول فکر کردم داره درس میخونه اخه اون بیشتر شبها…
داستان سکسی با عرض سلام برا همه اونایی که سکسو دوس دارن خخخخخ . خوب من یه سره میرم سر اصلعه مطلب من و علی که شوهر خواهرم بود همیشه شبا میرفتیم تو اشپزخونه و با هم حرف میزدیم درباره اتفاقاتو سیگارو قلیون میکشیدیم ولی خواهرم میرفت میخوابید من وقتی پیشش بودم یه جوریم میشد…
سکس منو خواهرم نسرین حدودآ۵سال پيش بود.يه شب گرم تابستون.بندر انزلی.اينقدر هوا گرم بود که مجبور شدم برم تو پذيرايی و پنکه رو روشن کنم.رو کاناپه دراز کشيدم و ملحفه رو کشيدم رو خودم.باد پنکه عرق بدنمو خشک کرد و نفهميدم کی خوابم برد.نصفه شب بود که سردم شد.خواستم برم دستشويی که ديدم خواهر کوچيکم…
سمیرا_خواهرزنم سلامداستان من واقعیه اسم من محسن ده سال پیش با یه دختر به اسم سارا ازدواج کردم تپل سفید با سینه سایز 95 یه خواهر داشت به نام سمیرا که 10 سال از زنم کوچیکتره الان زنم 35 ساله وسمیرا 25 سالش برعکس خانمم سمیرا باربی زیبا دو سال بعد ازدواج با سارا کم…
سارا و استاد استاد دانشگاهمن سارام سفیدم چشام سبزه تیله ایه و به قول بچه ها سگ داره قدم 169 وزنم 62!ترم 2 دانشگاه بودم بجه ها با ی استادی واحد برداشته بودن و همش از خوش تیپی و اخلاق بدش تعریف میکردن میگفتن خوشکله اما به کسی رو نمیده منم خیلی دوس داشتم ببینمش…
سکس گروهی گی اسمم محمد هست سرباز هستم قدم ۱۶۸.وزنم ۷۰ کلیو. خدابخواد ۱۲ ماه از خدمتم گذشته چون میگذرد غمی نیست .بریم سره داستان ما تهران ساکن هستیم محله خدمتم کرمانشاه هست ازخودم بگم پاش بی افته توهزرگی وکون دادن تکم باچندتا هم خدمتیمم سکس داشتم وغیره.دوساله حرفه ای کون میدم وادامه داستانم یه…
زندایی سن بالا یه زن دایی دارم ۵۰ ساله. بارها سوار موتور میبردمش خرید. رونهای گنده و سفت. ک،،،ون گنده و کمر باریک. آرزوم بود بکنمش. دایم رفته بود بعد بازنشستگی شمال خونه بسازه. واسه همین خیلی کم میومد. یه روز زن دایی تماس گرفت بیا خونه اگر وقت داری کمکم. منم رفتم. بچه هاش…