داستان سکسی تقدیم به شما -ممنون همین رو بی زحمت حساب کنید . +سینا : اقا این یکی عینک هم حساب کنید . -من : سینا چرا ؟! همون یه دونه اکی بود … +سینا : نه این یکی هم قشنگ بود رو صورتت … -فروشنده با چرب زبونی : تو این دوره زمونه شوهر…
این داستان تقدیم به شما سلام میخوام خاطره ای سکس سه نفره مونو براتون تعریف کنم که تو ابان ماه۹۹ انجامش دادیم اسمم شیماس ۲۵ سالمه ۱۶۷ قدمه وزنمم ۵۰ سینه هامم۷۰ عشقمم میثم ۳۰ سالشه ۱۷۵ قدشه وزنش۸۰ سایزشم۱۸ کلفت منو میثم ۳ ساله که باهم تو رابطه ایم و سکسای زیادی داشتیم و…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام محمد هستم یه خاطره از اول دبیرستان دارم که واقعا هر دفعه که یادش میفتم جق میزنم سال اول دبیرستان بود که رفتم مدرسه و با دوست های جدید آشنا شدم یکیشون بود خیلی تو چشم بود ردیف جلو مینشست و واقعا مثل یه دختر بود . نه صورتش…
این داستان تقدیم به شما سعید هستم بزرگ شده در اطراف ورامین که بابا مامانم اصالتا اهری هستند دو برادر و دو خواهریم من از همشون کوچکترم با خواهر کوچیکم خیلی شوخی می کردم اون سه سال از من بزرگتر بود خیلی وقتا به قصد شوخی سینه و حتی کوسشم میخوردم اونم الکی مقاومت می…
داستان سکسی تقدیم به شما تو خواب و بیداری بودم که احساس کردم لبام داغ شده تا چشمامو باز کردم باهاش چشم تو چشم شدم از رو تخت غلت زدمو پریدم پایین جوری که سرم خورد به میزارایش بغل تخت توجهی نکردمو سریع از اتاق دویدم بیرون خندید و اومد دنبالم گفت چته چرا میترسی…
این داستان تقدیم به شما 4 سال از گرفتن دیپلمم می گذشت سربازیم دوسال بود تمام شده بود البته سربازی که چه عرض کنم همش خونه بودم تو سپاه افتادم و بخاطر تجربه های زیادی که داشتم جای فرمانده فقط دستور میدادم صبح میرفتم ظهر نشده خونه بودم تعطیلات که خونه و بعضی روزها فرمانده…
داستان سکسی تقدیم به شما ؛قسمت اول؛ من از لحظه ای که متولد شدم نمیدونم کی ام؟ اون روز نحس لعنتی! خودم نمیدونم براچی اومدم اینجا میخوام اینا رو بنویسم؟ هنوز شک دارم که اینا اینجا جاش باشه محسنم، خودمو پررو نشون دادم ولی درونم یک محسن ساکت و خجالتی و بی انگیزست یه آدمی…
این داستان تقدیم به شما کتی دختر داداشمه من عموی کوچک او هستم کتی از زمانیکه به سن بلوغ رسید تا میرفتم خونشون خیلی عاشقانه با من رفتار میکرد از نظر سنی 8 سال از من کوچکتره کتی مثل مامانش زیبا و لونده مامانشم با وجودی که از من خیلی بزرگه شدیدن علاقه داشت با…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستای خوبم دیدم که داستان قبلیم بازخورد های خوبی داشته و به این کار ادامه دادم.من قبلا خودمو معرفی کردم.پس بریم سر اصل مطلب.خوار یکی از هم باشگاهی هام رو خیلی زیاد میدیدم و زیاد میومد باشگا دنپال داداشش و بعد چند روز دیگه دوسش داشتمو به یادش جق…
این داستان تقدیم به شما سلام رضا هستم امیدوارم خوشتان بیاد و این اتفاقق قشنگ برای هر کدومتون بیافته بدیم سر اصل اتفاق قشنگی که مدتها منتظرش بودم و برای من افتاد تا براتون تعریف کنم: هر روز صبح پیاده میرم مترو همیشه از ایستگاه ترمینال جنوب سوار خط تجریش میشم و ایستگاه حقانی پیاده…
داستان سکسی تقدیم به شما – اصلا نفهمیدم قلی خودشو چه جوری رسوند به من و خونه ای که یه روزی به اسم اون بود و حالا مال منه . -اوهوی کجا با این عجله .. فکر کردی من حرصم نگرفته ; فکر کردی که من دلم واسه تو سوخته ; همین دم در باش…
این داستان تقدیم به شما منم مدتهاست مامانمو میکنم شروعش از یک شبی بود که تو خواب میدیدم مامانو می کنم با هم رو یک تخت میخوابیدیم من 24 سالم بود مامان 42 ساله مدتها بود بابام بخاطر لو رفتن سکسش با یک دختر 16 ساله که در لباس فروشیش شاگردش بود از خانه متواری…