این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من خودم از اون دسته از زنایی هستم که داستان سکسی بینهایت تحریکممیکنه دلم نیومد براتون نگم یکمپیش زمینه پیش زمینه براتون بگم این داستان سکس کاملا واقعی بوده بند به بند این عین می باشد عین حقیقت من از سال ۹۴ شست و شوی مغزی همسرم را…
داستان سکسی تقدیم به شما “چقد آشنا بود… تو یه فضای تیره و تار یه دخترو میدیدم که داشت بهش تجاوز میشد. هیچ تقلایی نمیکرد و چشماشو بسته بود، هر چی بهش نزدیک تر میشدم تصویرش واضح تر میشد. روی رگ هاش…روی رگ هاش خون بود؟ هر چی تصویرش واضح تر میشد سفیدی چهرش بیشتر…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت شهوتی ها بخصوص کیرکلفتها امروز ۱۴۰۱٫۳٫۲۲ هستش ساعت ۱۱شب دارم مینویسم… امروز صبح که پاشدم حالم خوب بود و یکمی هم شهوتی یه پنج روزی بود سکس نداشتم و دلم یه دل سیر سکس میخواست. کم کم آماده شدم که برم بیرون و طبق معمول یه تیپ سکسی…
داستان سکسی تقدیم به شما برگرفته شده از خاطره یک همکار: سلام من بهار هستم ۳۲ ساله بعد از جدایی از همسرم به خاطر خرج خودم و دخترم کارهای خدماتی منزل انجام میدم و برای نظافت منزل آگهی میزنم و چون کارم رو درست و تمیز انجام میدم و دستپاک هستم مشتریام هم بهم اطمینان…
این داستان تقدیم به شما از بچگی با من بود. یک چیز جدانشدنی که دلبستگی بهش داشتم. چادرم رو میگم… هر چی که قد میکشیدم و بزرگتر میشدم این چادر هم برای من مهم و مهمتر میشد. نه برای تظاهر یا راضی نگه داشتن خانوادم، بلکه یه قانون بود برای خودم. شخصیت من با چادر…
داستان سکسی تقدیم به شما – گلوریا کاملا حس می کرد که دیگه داره به جو اون جا عادت می کنه و همین حالا یاد گرفته که چه طور لحظات بدون سمیر رو هم سپری کرده احساس آشنایی کنه . برای احساس آشنایی کردن اول باید که احساس غریبی نکنی . و گلوریا دیگه احساس…
این داستان تقدیم به شما یه دختر ساده شهرستانی بودم. قیافه ام بد نبود . قدبلند بودم و اسمم شادی. تا بیست و دو سالگی دوست پسر جدی نداشتم و سکس رو تجربه نکرده بودم. تا اینکه یه مرد 30 ساله رو دیدم که خیلی کم دانشگاه میومد. باهاش آشنا شدم.خوش تیپ وخوش صحبت و…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام قبل از هرچیزی بگم که این داستان با تمام داستانایی ک توحالا خوندین فرق داره .این داستان شرح خاطراتیه ک تا ابد بین من و زنداییم موند.قسم میخورم هرچی مینویسم همش راسته و عین حقیقت.اسامی مستعار هستند. من محسنم ۲۴ سالمه دوتا زندایی دارم یکی صدیقه یکی افسانه جفت…
داستان سکسی تقدیم به شما شاید این داستان به این سایت ربطی نداشته باشه ولی نوشته بودم و کسی نداشتم که بخونه و ایراداتمو بهم بگه بخاطر همین اینجا گذاشتم،فعلا داستانم 2 فصل داره که فصل یک اسمش هست: آبی … وقتی پاش رو روی اولین پله گذاشت، مصمم شد که بقیه پله ها رو…
این داستان تقدیم به شما این ماجرا مربوط به زمانی بود که من ۱۶ سالم بود ، ترکیب رختخواب ها طوری بود که من و خواهر کوچکترم که حدودا 14 سالش بود نزدیک بهم میخوابیدیم تا اون زمان هیچ صحنه تحریک کننده ای ندیده بودم نه فیلمی و تصویری تا اینکه اونشبعصرش من با یکی…
داستان سکسی تقدیم به شما لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه… زمان بندیمون برای رفتن به شمال یه کمی نامیزون بود… شهریور ماه تایم مناسبی واسه شمال رفتن نیست… البته برای من چون به شدت ادم گرمایی هستم جوری که تو زمستون همه پتو میکشن رو.خودشون از سرما من لخت میخوابم… از بچگی لخت…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان ،پارسا هستم الان 25 سالمه خاطرهای که میخوام تعریف کنم مربوط به 19 سالگیم میشه که پشت کنکوری بودم و خونواده تصمیم گرفته بودن خونه رو عوض کنن منتها انداخته بودن برا بعد آزموزنم خلاصه ما آزمونو دادیم و خداروشکر به هدفمونم رسیدیم و بعدش اسباب…