داستان سکسی تقدیم به شما سلام. همه چیز از یه شب سرد شروع شد حدودا 3 ماه پیش بود . داشتم با دوستم از رستوران می اومدیم که بریم خونه .نمیخوام از خودم تعریف کنم اما هیکل خوشگلی دارم جوری ک حتی نظر خودم رو جلب میکنه. لاغر نیستم اما چاق هم نیستم. اسمم مهسا…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم امیره و ۲۶ سالمه. چند ماه پیش با یه خانم به اسم مریم اشنا شدم که ۴۰ سالش بود. یه زن سفید و گوشتی با سینه های ۱۰۵ تاحالا تو عمرم سینه به این خوشگلی و جذابی ندیده بودم. مریم ازدواج نکرده بود ولی تا ۳۵ سالگی…
داستان سکسی تقدیم به شما واقعا اندام زنداییم معرکه بود ازهمون روزی که زنداییم شد ازهمون روز عقدکنون عاشقش شدم.اسمش مریم بود یه خانوم مهربون خنده رو چشمای عسلی واز همه مهمتر اندام معرکش که ازهمون اول تو کف او کون برجسته وپهنش بودم.از14سالگی عاشقش شدم همون سالی که ازدواج کرد.وقتی باهاش حرف میزدم اصلا…
این داستان تقدیم به شما شهریور ماه سال گذشته از محل کارم واسم قرعه مشهد در اومد منم اومدم خونه به خانمم گفتم، قرار شد پدر و مادرم رو هم با خودمون ببریم.رفتم بلیط قطار رفت و برگشت گرفتم و خلاصه رفتیم مشهد و چند روز اونجا موندیم ،زیارت و گردش و خرید سوغاتی و…
داستان سکسی تقدیم به شما – درد و خشم رو در چهره اش می دیدم . -اعتراف کن که شکست خوردی صنوبر . خیلی راحت تر از اونی که فکرشو می کردی . حس کردم که زیادی به اون رحم کردم . گاهی وقتا اگه به دشمن فرصت بدی آن چنان لت و پارت می…
این داستان تقدیم به شما کیانوش آخرین کارتن رو هم بالا آورد و رو بقیه وسایل گذاشت و یه صندلی پیدا کرد و خودشو روش انداخت و نشست و گفت: آخ مردم از خستگی، آخه مگه خونه قبلی چش بود که گیر دادی بیاییم اینجا؟ منم در حالی که یه لیوان آب خنک به دستش…
داستان سکسی تقدیم به شما این دیروز اتفاق افتاد شیش شهریور چهارصد و یک ساعت شیش عصر اینجا مینویسم بماند به یادگار حتی اگر من نبودم و اونم نبود یا یادمون رفته بود اینجا باشه:) این که همیشه دلم میخواست که لمسم کنی همیشه پس ذهن من پسری بود با چشمای قهوه ای روشن. وقتی…
این داستان تقدیم به شما وقتی یه مدت سکس نداشتم تمام سلولهای بدنم ازم تقاضای کیر میکردن،خب من یه دختر سبزه و بسیار شهوتی ام! حالا سبزه بودن چه ربطی به شهوتی بودن داره؟؟ میگن سبزه ها آتیش شهوتشون بیشتره. حالا شما بمن بگید این درسته یانه؟! بگذریم… یه روز که کخِ کیر افتادِ بود…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام، این داستانی ک مینویسم، مال 3 سال پیشه، من اون موقع 16 سالم بود( بیشتر داستانم ماله 17، 18 سالگیمه بخونید پس )،اسمم عرفانه، اول داستانم بگم که عین حقیقتو مینویسمو یه کلمه دروغ نمی نویسم،امیدوارم باور کنید اون زمان من، اول، دوم دبیرستان بودم اگه اشتباه نکنم و…
این داستان تقدیم به شما چیزی که مینویسم کاملا حقیقیه ۳۶سالم ۱۲ساله ازواج کردم زنم یه زن دادش داره که هرکی ببینه حشری میشه اسم نمیارم یه زنه ۲۶ساله حساب کنید این توسن پایین ازدواج کرده هیکل درشت چشما درشت پوست سفید از این زنهای چاق پف نه هیکل درشت سفید سفت کون که نگم…
داستان سکسی تقدیم به شما یک سر و هزار سودا 38 اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
این داستان تقدیم به شما از خود و خانوادهی ۵ نفرهمون بگم پدرم اصالتا شیرازی مادرم اراکی بودند پدرم در شیراز تجارت میکرد که سال ۱۳۸۰ برشکست میشه خانه اش را رهن به مستاجر داده راهی زادگاه مادرم در روستایی از اراک میشه در آنجا ملک ارزان بوده املاک زیادی میخره و مالک چند…