این داستان تقدیم به شما ما 3 تا داداشیم سعید و ناصر و من که حامدم و یه خواهر داریم بنام رضوان سعید و ناصر خیلی به رضوان گیر میدادن که فلان لباس رو نپوش فلان آرایشو نکن و… کلا هر وقت سعید و ناصر میومدن خونمون (چون اونا متاهل بودن و من و رضوان…
داستان سکسی تقدیم به شما برای «فرهاد» آمدن به دادگاه خانواده مثل یک خواب آشفته بود. از روزی که عاشق «لاله» شد تا همین دو سال پیش، حتی یک لحظه هم به این روزها فکر نکرده بود، چه رسد به اینکه مجبور به پرداخت مهریه 2500 سکهای باشد یا خانهاش را از دست بدهد. فرهاد…
این داستان تقدیم به شما بابام که فوت کرد عمو عبد خیلی کمکمون کرد از اون محله بردمون و یکی از ویلا هاشو توی شمال بهمون داد… همه چیز خیلی خوب بود تا اینکه کم کم متوجه نگاه های عموم به مادرم شدم اوایل زیاد جدی نگرفتم تا اینکه یه روز عموم اومد خونمون و…
داستان سکسی تقدیم به شما – ;نه به ماشینش. تقریبن از ماشین هیچی نمونده.چند تا سوال از من و چند تا جواب از سارا نتیجه مکالمات ما بود. نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت. دیگه خطری از بابت پدر سارا منو تهدید نمیکنه اما خود سارا بابت پدرش ناراحت بود. با خودم فکر میکردم خوشحالی من…
این داستان تقدیم به شما سلام . ممد هستم ۳۴ ساله با خانمم سارا ۳۱ ساله . بخاطر شغلم وقت آزاد زیاد دارم . خانمم هم یه کارگاه دارن پدرشون که اونجا را اداره میکنه . بخاطر وقت آزادم دنبال ورزش را گرفتم . شنا خیلی سال هست تمرین میکنم و خوب توی منطقه…
داستان سکسی تقدیم به شما – پهلو های سمانه رو با د و تا دستام گرفته واونو در یه حالت جک زدن ناگهانی به طرف بالا حرکت دادم . حالا رو هوا داشتم اونو می کردم رفتم سمت یه درختی بی بر که بین درختان مرکبات کاشته شده و اونم دستشو رسوند به یکی از…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من کوروش،۳ سالی میشه خیلی اتفاقی با پریناز آشنا شدم و الانم نامزدیم،منم مثل خیلی از پسرا فانتزی تو ذهنم زیاد داشتم و استاد پورن دیدن بودم و البته هستم،مثلا یکی از فانتزیام این بود که یکی زنم رو بکنه ،و من از دور یا از طریق دوربین…
داستان سکسی تقدیم به شما – آیییییییییی ..آخخخخخخخخخخ … درد به مغز استخونم رسیده بود . با این که لذت می بردم و می خواستم این لذت بردن و حال کردنمو بهش نشون بدم ولی چون شیب و حالت کیرش رو به پایین بود حس کردم که عضلات داخل مقعدم داره کنده میشه و میفته…
این داستان تقدیم به شما سلام من آرزو هستم ۴۵ ساله زنی هستم قد۱۶۷ و وزن ۵۹ وتقریبا سفید لاغر صورت بیضی شکل ، در کل خیلی خوشگل نیستم سینه ها ۶۵ کون کوچک اما خوش فرم کلا برجستگی زیاد ندارم چون لاغرم سنم را خیلی پایینتر نشون میده کارمند دولت هستم بیست و چهارساله…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان عزيز اين يه خاطره گي هس پس اگه تمايلي به همجنسبازي ندارين اصلا نخونين. همشم واقعيه و اتفاق افتاده ممنون ميشم اگه بي احترامي نكنين. من ارشم ٢٧ سالمه اين خاطره كه ميخام تعريف كنم واستون بر ميگرده به ٥ سال پيش . يه خواهر زاده دارم كه…
این داستان تقدیم به شما اسم من بابک هست 25 سالمه ورزش کشتی میرم و هیکل حدودا ورزشی دارم نمیگم عالی اما بد هم نیست یک خواهر دارم اسمش سپیده هست چون خیلی سفید برفی بوده موقع به دنیا آمدن اسمشو گذاشتن سپیده الان 15 سالشه اما چون تپلی هست سنش بیشتر به نظر میاد…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام غلط املایی رو به بزرگی خودتون گذشت کنید . هوای سرد پاییزی سیلی محکمی بصورتم زد ، از سوزش سیلی پاییز و سردی هوا به خودم اومدم ، کمی دور و برم و نگاه کردم خدایا توی این سرما پاییزی من توی این پارک کارم چیه و چرا اینجام…