این داستان تقدیم به شما جزو دوستام توی یکی از شبکه های اجتماعی بود.پسری داغ و زیبا بود.یه مدل تمام عیار.با صورتی زیبا , یه هیکل توصیف نشدنی…چندباری میشد که باهاش چت کوتاهی میکردم.یه حس خاصی بهش داشتم, وقتی به عکسش نگاه میکردم چشمام از هوس برق میزد.ارتباط برقرار کردن باهاش خیلی سخت بود.خیلی کشته…
این داستان تقدیم به شما بعدازسکس با شوهرخاله ام همیشه دلم میخواست دوباره باهاش سکس داشته باشم با هربهونه ای بسراغش میرفتم جوری رفتارمیکردم که مثلا اتفاقی اومدم خونواده ام فکرنمیکردند که من تواین سن وسال چیزی ازسکس بدونم چه برسه به اینکه انجامش بدم ولی طوری شده بود که روزای بلند تابستون خودم رودردسترسش…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان . این خاطره مربوط به تابستون 91 اسمم پیامه با 3 تا از دوستام اکثرا میشینیم دور هم تو مجتمع دریاکنار نمیدونم اسمش و شنیدید یا نه خودم و دوستام اهل همون منطقه ائیم .تابستونا اونجا خیلی شلوغه .3 یا 4 تا ویلا اجاره میکنیم سالانه بعد خودمون…
این داستان تقدیم به شما سالها بود که از مزاحمت های مکرر فامیلهای زنم بتنگ اومده بودم روزی نبود که بذارن آب خوش از گلوم پائین بره هر روز هفته یه تعدادیشون خونه من تلپ بودن و این زن احمق هم راه براه براشون سفره پهن می کرد تا اینکه یه روز داستان رو برای…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من کوشانه .دفتر دکوراسیون داخلی دارم .حدود 6 ماه پیش آگهی استخدام منشی دادم .10 و12 نفر برای مصاحبه آمدن من دنبال یکی بودم که سر و زبان داشته باشه وخوشگل باشه .یکیو استخدام کردم خدایی هم خوشگل بود هم خوش بدن .چند روز گذشت منم کاملا جدی…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه. من یه دختر خاله دارم اسمش شیلاست . از بچگی تو خونه ی مادربزرگم زیاد بازی میکردیم. شاید الآن دوباره فک کنید خب اینم که از بچگی همبازیش بوده و حالا به راحتی رفته کردتش!! اما از موقعی که اومد تو جامعه و سنش رفت بالا همه…
این داستان تقدیم به شما وقتی خواستم سوار ماشین شیک اون مرد بشم بهم گفت برو صندلی عقب سوارشو خودش تنها تو ماشین بود من رفتم عقب ماشین سوارشدم گفت سرت روپایین بنداز بیرون رو نگاه نکن مقداری که ماشین جلو رفت جایی ایستاد به من گفت از ماشین پیاده نشو خودش پیاده شد و…
این داستان تقدیم به شما من مهردادم که22 سالمه 13فروردین هم میشم 23 ساله من ی دختردایی دارم که اسمش هلیاست و منم عاشق پاهای سکسی و قشنگ اونم دوست دارم اون پاهاشو اونقدر لیس بزنم تا بمیرم و وقتی که با اون سکس دارم انگار توی بهشت دارم واسه خودم حال می کنم حالا…
این داستان تقدیم به شما من کریم هستم و کیرم 16 سانته و 17 سالمه و یه خاله دارم که چند سالیه بد جور تو فکرشم یه اندام سکسی محشر داره که آدمو دیونه میکنه . من هروقت که میرفتم خونهشون بدنشو دید میزدم . یه شوهر داره که ماشین بزرگ داره و بیشتر وقتا…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان . اسم من نیما و 28 سال سن دارم و زنم مرجان 26 سال سن داره و 56 کیلو با یه اندام کاملا سکسی.زنم خیلی حشری تو سکس و خیلی کم سیر میشه و همیشه تو کفه و شاکیه که زیاد باهاش سکس ندارم.ماجرا از اونجا شروع شد…
این داستان تقدیم به شما اسم من محمد حسینه و تو یه خونواده مذهبی به دنیا اومدم اونقدر مذهبی که پدر مادرم به اصرار وقتی کلاس سوم راهنمایی رو تموم کردم منو فرستادن حوضه تا مثل داییم اخوند بشم… تو حوضه منو فرستادن تو یه حجره که اونجا سه نفر دیگه بودن یکیشون اسمش قاسم…
این داستان تقدیم به شما سلام. میخوام داستان اولین مخ زنی زندگیمو واستون تعریف کنم.لازمه بگم شغلم راننده آژانسه.یه روز یه خانومی تماس گرفت گفت سرویس میخوام.نوبت من بود.به آدرسش مراجعه کردم.دیدم یه خانوم تپل سفید اومد سوار شد.گفتم مقصدتون کجاست؟گفت برید تا بگم.یکی دوتا خیابون رو که رد کردیم سرصحبت روباهاش باز کردم.گفتم خانوم…