برچسب: انجمن سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان . اسم من نیما و 28 سال سن دارم و زنم مرجان 26 سال سن داره و 56 کیلو با یه اندام کاملا سکسی.زنم خیلی حشری تو سکس و خیلی کم سیر میشه و همیشه تو کفه و شاکیه که زیاد باهاش سکس ندارم.ماجرا از اونجا شروع شد…

  • این داستان تقدیم به شما اسم من محمد حسینه و تو یه خونواده مذهبی به دنیا اومدم اونقدر مذهبی که پدر مادرم به اصرار وقتی کلاس سوم راهنمایی رو تموم کردم منو فرستادن حوضه تا مثل داییم اخوند بشم… تو حوضه منو فرستادن تو یه حجره که اونجا سه نفر دیگه بودن یکیشون اسمش قاسم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. میخوام داستان اولین مخ زنی زندگیمو واستون تعریف کنم.لازمه بگم شغلم راننده آژانسه.یه روز یه خانومی تماس گرفت گفت سرویس میخوام.نوبت من بود.به آدرسش مراجعه کردم.دیدم یه خانوم تپل سفید اومد سوار شد.گفتم مقصدتون کجاست؟گفت برید تا بگم.یکی دوتا خیابون رو که رد کردیم سرصحبت روباهاش باز کردم.گفتم خانوم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام .من صادقم 21 سالمه و با افتخار ميگم که همجنسبازم و حالا ميخوام رابطه جنسيمو با دوس پسرم حامد که 23 سالش بود بگم. اين ماجرا برميگرده به پارسال… *** ارديبهشت ماه سال 1392 بود که يه شب حامد بهم اس داد که فردا صبح ميبرمت بيرون آماده باش. منم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان گلم. این خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم کاملا واقعی هستش بر میگدره به یک چند روز پیش من از اسم مستعار استفاده میکنم دوستان. اسم من سامان هستش 35 ساله ساکن کرج هستم متاهل هستم قد 176 وزن 75 چهره معمولی دارم میرم سر…

  • این داستان تقدیم به شما داستان من بر میگرده به 10 سال پیش 1 هفته مونده بود به چهارشنبه سوری و من برای لذت بردن از چهارشنبه سوری احتیاج به ترقه و سیگارت و یا همون کبریتی بیشتری داشتم برای همین تا جایی که میشد داشتم ترقه انبار میکردم..2 بسته با پس اندازم خریدم اما…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان . اسم من پدرامه. گرگان زندگی میکنم. 26 سالمه و توی دوستام به عنوان یه پسر آروم و خونسرد و باهوش معروفم. من عادت دارم همه چیز رو خیلی دقیق و با جزئیات می بینم و به ذهنم می سپرم. کلاً آدم دقیقی هستم. تا حالا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من یاسی 35 سالمه .من ازدواج کردم و 2 تا بچه دارم راستش خیلی سکس و دوست دارم ولی مشکلی که دارم اینه که شوهرم منو ارضا نمیکنه یعنی توی 14 سال زندگیه مشترک فکر نکنم 5 بار ارضا شده باشم.همیشه وقتی داستانهای سکسی رو میخوندم حشری میشدم ودوست…

  • این داستان تقدیم به شما جز آهنگ و بهم خوردن لیوانمون هیچ صدایی به گوشم نمیرسید و یه شیشه ابسلوت که سلامتی های آخرش بود… اونقدر مست بودیم که به زور همو نگاه میکردیم. مژده (مستعار) از جاش بلند شد و من تنها جمله ای که ازش شنیدم گفت: امیر دستمو بگیر… نمیتونست رو پاهاش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من میثم هستم، الان پزشک عمومی ام. خاطره مال دوسال پیشه که دانشجوی سال آخر یعنی انترن بودم. و توی یکی از شهرای نسبتا کوچیک اطراف تهران درس میخوندم. اول بگم من یه شخصیت خیلی هات هستم، و همش تو سایتای سکسی ام و داستانای اینجا رو اکثرا خوندم.…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من 32 سالمه و سه ساله که ازدواج کردم. خاطره ای که میخوام تعریف کنم مال حدودا ده سال پیشه. اون موقع توی یه مغازه شاگردی میکردم. مغازه آینه و شمعدون و لوستر و از این چیزا بود. اکبر آقا، صاحب مغازه، صبحا چند ساعت میومد و میرفت، دوباره دور…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من لادن 45 ساله از یکی از شهرهای ترک زبان هستم شوهرم را 8 سال پیش بر اثرسانحه تصادف از دست دادم با اینکه با عشق ازدواج نکرده بودم ولی همسرم مرد مهربان و باشخصیتی بود و در تمام این سالها من و دو فرزندم در رفاه نسبی و…