برچسب: انجمن سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام. سعید هستم 22 ساله قدم 185 وزنم 75 و سبزه نسبتا هم حشری نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی تو خوشگلی و خوشتیپی بدک نیستم .اگه خاطره من و بیتا جوووونم رو خونده باشید گفتم که حدود 5 سال به خاطر کار پدرم مجبور شدیم به یه شهر دیگه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . شقایق هستم.همون طور که در خاطره قبلی گفتم من و علی شوهر دوستم بالاخره به هم رسیدیم و حسابی منو گائید اما من دلم میخواست واسه اینکه عذاب وجدان نداشته باشم که به شوهرم خیانت کردم بنفشه زن علی و مهرداد شوهرم رو به هم برسونم تا اونا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان. شهاب هستم.این جریان مال همین چند روز پیشه… *** دیگه هوا داشت تاریک می شد و منم اومدم سمتِ خونمون که برم خونه بعد از یه روز کاری استراحت کنم . دمِ در خونه ی همسایه دخترشون وایساده بود و منتظر چیزی بود … همینکه رفتم کلید…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من شهرام 20 ساله از خوزستان هستم…. یه دختر تو خیابونمون بود که اسمش سمن بودوخیلی خوشکل وخوش اندام وسفید وکاملا سکسی بودوهمه بچهای خیابونمون توکفش بودن ومن هرموقع اون رومیدیدم جام توحمام بود ومایک نسبت فامیلی دور باهم داشتیم ویک روز که خانواده ام به مسافرت رفتند شانس…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من محسنه. 19 سالمه. من یه دختر خواهر دارم به نام آرزو که دو سال ازمن کوچکتره. از بچگی با هم بازی می‌کردیم. اما حالا دیگه بزرگ شده. چند بار موقعی که می اومدند خونه‌ی ما، موقع نصف شب می‌رفتم پیشش. تا بهش دست می‌زدم بیدار می‌شد و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من نوید هستم الان هم 20 سالمه. داستانکون دادنم بر میگرده به 5 سال پیش که 15 سالم بود من از قیافه بسیار زیبا و خوشگل هستم تو محل منو با انگشت نشون میدادن… *** سوم راهنمایی بودم یه روزی از مدرسه که میومدم همش میرفتم بقالی سر کوچمون بهم نوشابه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام .   من پویا هستم و 17 سالمه . این داستان درباره ی رابطه من با یه پسر 14 سالس به اسم منوچهر . اول بگم که منوچهر از نظر من پسری کاملا خوشکل بااندامی بسیار سکسی و قشنگه و تقریبا لاغره . من از قبل باشگاه رزمی میرفتم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همگی . این اولین بار است که من در این سایت داستان مینویسم و خیلی علاقه به داستانهای سکسی ندارم چون اغلب آنها دروغ هستند. ولی این داستان را برای دوستان عزیز مینویسم چون بد نیست بین اینهمه دروغ بعضی داستان ها نیز واقعی باشند. بگذریم. من مهرداد…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان داستان از اونجا شروع میشه که من آبجی سارا برای اولین بار کنار هم خوابیدیم تا قبل اون من همیشه به سینه هاش نگاه میکردم ولی جرات دست زدن پیدا نمیکردم ولی اونشب اوضاع عوض شد من دستمو انداختم دور گردنش اونم خودشو نزدیک من کرد تو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . من مسعود هستم هیجده ساله. داستان اصلش واسه همین پریروزه . اما قبلش باید یه سری چیزا رو بگم. من جودوکار هستم . خب طبعا اندامم خوبه . قدرت بدنی من بالاست. زیاد قید و بند دینی ندارم .برعکس من داداشم حمیده که حزب اللهی و بسیجیه .…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من سارا هستم 20 ساله قدم 165 وزنم 56 لاغرم سایز سینم 85 و سینه های سفت و خوش فرمی دارم باسنم گرد و خوش فرمه. آشنایی منو شهاب توی خیابون بود توی یه روز گرم تابستون با دوستم داشتیم پیاده روی میکردیم که اون با سرعت از کنارمون…

  • این داستان تقدیم به شما بازم  یکی از اون غروبای دلگیر زمستونی بود،بازم تنهایی رفته بودم پارک نزدیک خونه کمی قدم بزنم،از داد و فریادای داخل خونه،درسای سنگین دوره ارشد خسته شده بودم.این حس تنهایی کلافم کرده بود انگار هیچ دختری نمیخواست باهام رابطه جدی داشته باشه همکلاسی هامم که فقط چون درسم خوب بود…