این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم سپیده س و تو کرج زندگی میکنیم.این خاطره مربوط به چند سال پیشه من ۲۲سالم بود تو یه کانون پرورش فکری جوانان عضو بودم ک مربوط ب شهرداری بود اواسط شهریور ماه یه تور دو روزه داشتیم واسه شمال البته اسمش تور بود چون ویلای یکی از بچه…
این داستان تقدیم به شما سلام. آرمان هستم . حدود سال ۹۰خواهرزنم با شوهرش دچار اختلاف شد و بخاطر اینکه خونواده ش شهرستان هستن از اون تاریخ تهران تو خونه من زندگی میکرد. ماندانا خواهرزنم واقعا ناز بود با هیکلی میزون و اندام بدون چربی اضافی که بعد جدایی از شوهرش آرایشگری میکنه و حسابی…
این داستان تقدیم به شما این داستان که میخوام واستون تعریف کنم برمیگرده به یه سال پیش که بهترین سکس من بود…. *** خواهر زن من با مامانش زندگی میکنند چون مامان باباش از هم طلاق گرفتند از همون موقع که من با خانومم دوست بودم با این خواهر زنم که اسمشم هم سارا هست…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان … من آرشم 21 سالمه قدم 180 و وزنم 70 هیکل خوب و رو فرمی دارم که با رنگ پوست سفید و کون گندم محشرم میکنه.میرم سر اصل داستان من از دوران بچگی همیشه تو محل به بچها لاپایی میدادم راستش اصلا نمیدونستم که این کار…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه. داستاني كه تعريف ميكنم برميگرده به ١سال پيش كه قرار بود با فاميلامون بريم شهرستان چون يكي فوت كرده بود زنگ زديم اژانس كه بياد ما رو ببره سه تا ماشين ميخواستيم ولي دو تا داشتم خلاصه مامانم و خالم وچند نفر ديگه سوار يه ماشين…
این داستان تقدیم به شما سلام امیدوارم خوب باشید دوستان من نیمام 18 سالمه..قد 175 وزن 60 کیرمم 15 سانته ک واسه سنم خوبه من یه فوت فتیشم یادمه از بچگی این حسو داشتم با پاهای زنا فامیل تحریک میشدم..بعضی موقعا هم جوراباشونو میدزدیدم میرفتم بو میکردم و لیس میزدم خدا رو شکرررر خالم و…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی عزیزان… من چن روزیه تو دلم افتاده یکی از شهوت انگیز ترین خاطراتمو براتون بنویسم من ایدین هستم الان 18 سالمه پسر جذابی هستم از نظر خودم، خودمو هم خیلی دوس دارم … دوستان اگه کسی حوصله ی خوندنشو نداره زور نیس نخونه من با…
این داستان تقدیم به شما اپیزود اول. دوزخ ** با صدای گرفته ای گفت مستقیم… سپس در تاکسی رو باز کرد و خودش رو روی صندلی عقب جا داد , کیفش را روی زانو هاش گذاشت و سرش رو به صندلی عقب تکیه داد ، بوی مشمئز کننده سیگار ، در اتاقک ماشین پیچیده بود ،…
این داستان تقدیم به شما سلام می خواستم ماجرای سکس زنم رو با یکی از خاطر خواهاش رو براتون تعریف کنم … *** ماجرا از اونجا شروع شد که قرار شد بریم خرید کنیم و برای رسیدن به محل مورد نظر باید با تاکسی می رفتیم اومدیم سر خیابون اما خبری از تاکسی نبود کمی…
این داستان تقدیم به شما سلام. من اسم علیرضاس و19سالمه. داستان از اونجای شروع شد که من یه دوست داشتم به نام اشکان که این دوست من به من کفت واسم یه دختر جور کن که من باهاش دوست شم ومنم که کارم اهنگه رپ ودخترای محلم زیاد امار میدادن وخودشونو بهم نزدیک میکردن که…
این داستان تقدیم به شما حدودا هفت سال پيش بود… سرم به باشگاه و رفيقام گرم بود اصلا تو نخ زن شوهردار نبودم با اينكه سنم كم بود ولى از خيليا شنيده بودم كه رابطه با زن شوهردار پاخورى داره ولى از شانس كيرى من يه زن خوشگل كه مدتى بود همسايمون بود و…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان گل یه مدت بود که بخاطر بیکاری شوهر بهاره اصلا نتونسته بودیم همدیگرو ببینیم هر دوتامون کلافه بودیم وقتی باهم حرف میزدیم فقط واسه روزی که بتونیم باهم باشیم نقشه میکشیدیم یه روز تقریبا ساعت ده یازده صبح بود که عشقم بهم زنگ زد وقتی گوشیو برداشتم…