برچسب: انجمن سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسم من بهزاده… اواخر تابستون 84 بود صبح طبق معمول ساعت 9 سوار اتوبوس واحد شدم که برم دم مغازه . روی صندلی روبروی قسمت زنونه نشستم . داشتم به گوشیم ور میرفتم که اتوبوس ایستاد و یه دختر چادری با یه زن دیگه سوار شدند و نشستن…

  • این داستان تقدیم به شما پوران خانوم با پنجاه سال سن خوب تو کارش خبره بود… یه چند تایی خانوم از دوست و آشنا واسه مشتری هایی با سلیقه های جورواجور تو دست و بالش داشت که با بهم رسوندن اینا روزگار میگذروند.انقد وارد بود که با یک نگاه به همسایه اش میترا خانوم دوزاریش…

  • این داستان تقدیم به شما چیز زیادی از اون شب یادم نمیاد… یادمه تعطیلات و حسابی ترافیک بود. هوای سرد جاده ی شمال با این که تابستون بود، صدای شاهین که میخوند عشق مکثی ست قبل بیداری، انتخابی میان جبر و جبر. و ودکا و سیگار و اون که با نگاهای یواشکیش عصبی و بی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من آرمانه. حدود دوسال پیش بود و من هفده سالم بود. تابستون یه دوچرخه جدید خریده بودم با لوازم و لباس و با دوستم میرفتیم پارک چیتگر .بعد دو سه هفته بود که دوستم مشکل کلیه پیدا کرد و نتونست بیاد باهام و من تنها میرفتم.نمی دونم شاید…

  • این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها. اسمم عرفان 23 سالمه و قیافمم به قول دوستام خیلی سکسیه و ازوقتی یادمه همه بهم میگفتن بچه خوشگل وآرزو داشتن باهام سکس کنن.اندامم انصافا خیلی سفید وسکسیه وکون نرمی دارم.این خاطره که میخام تعریف کنم برمیگرده به دوران راهنمایی,زمانیکه اوج حشری بودنم بود.هم کلاسیام خیلی باهام…

  • این داستان تقدیم به شما دوست پسرم چند روزی بود سفر کاری رفته بود. واقعا دلم تنگ شده بود واسه یه سکس طولانی. وقتی اومد یه لباس سکسی پوشیدم.یه مشروب عالی گرفتم. یه شام عالی درست کردم…. بعد از یه ساعت که تو بغل هم بودیم و همو میبوسیدیم و ت بغل هم بودیم ومشروب…

  • این داستان تقدیم به شما ﺳﻼﻡ.ﭘﺮﯾﺴﺎ ﻫﺴﺘﻢ 28 ﺳﺎﻟﻪ . ﯾﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﺎﻣﻮﻓﻖ 8 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ .ﻫﯿﮑﻠﻢ ﻧﺴﺒﺘﺎ ﺧﻮﺑﻪ . ﺗﻨﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﺗﻮ ﺣﺴﺎﺑﺪﺍﺭﯾﻪ ﯾﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻢ .ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﺑﻪ 2 ﺳﺎﻟﻪ ﭘﯿﺶ …   ﯾﻪ ﻣﺪﺕ ﺑﻮﺩ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺩﺭﺩ ﺍﻣﻮﻧﻤﻮ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ،ﻫﻤﺶ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من هومن هستم 17 سالم بود که داییم ازدواج کرد من هم عروسیشون نبودم اولین باری که زن داییمو دیدم یکهفته بعد عروسی بود که اومده بودن خونه ما تقریبا همسنیم اون چهار ماه از من کوچیکتر بود و شش سال از داییم کوچیکتر. سرتونو درد نیارم من در…

  • این داستان تقدیم به شما تق…. تق….. تق …. این صدای ضرب آهنگی بود که با انگشتانم روی میز مدرسه گرفته بودم، دل دل میکردم که کی زنگ میخوره ، خدایا کی زنگ میخوره!!! – رحمانی ؟؟؟ میخوای دیگه اون صدای لعنتی رو در نیاری و به درس گوش کنی؟ این صدای خانم کلانتری، دبیر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من اسمم حسامه 33 ساله از گرگان هستم میخواهم داستان یکی از اتفاقهایی که برام در سال 89 افتاده براتون تعریف کنم… یه روز غروب من در دفترم پای سیستم نشسته بودم داشتم از بیکاری با نت ور میرفتم که در یکی از سایتها با یه خانم 24…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه. نیلوفرم۲۳ساله قد ۱۶۳ وزن ۵۶ قیافم جذابه خیییلی خوشگل نیستم ولی خیلیا دوسم دارن شیطون و بداخلاقم،اولین بار که دست پسر بهم خورد سوم دبیرستان بود یعنی قبلش با پسرایی که جلو در مدرسه بودن تو کوچه در حد سلام خدافظ رابطه داشتم ولی سال سوم یکیو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . من بارانم الانم 21 سالمه اون موقع 15 یا 16 سالم بود همه چی یهویی اتفاق افتاد ما هفته ای 1 بار همدیگرو میدیدیم نیم ساعتی باهم بودیم چون من زیاد نمیتونستم بیرون از خونه باشم بخاطر همین یه روز جاوید بهم زنگ زد گفت باشگاه نرو با هم…