این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسم من مهدی هستش و معلمم در یکی از مدارس شهرستانهای استان کرمان داستان از اونجایی شروع شد که ما یک همکار داشتیم به اسم خانم مهسا که دو سالی میشد که استخدام شده بود با توجه به سهمیه شاهدی که داشت اومده بود مدرسه ما. یک روز…
این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان عزیزم . سهیل هستم ترنس. درست بار اولی که رفت توش و میگم چون قبلش لاپایی داده بودم.از ۱۵ سالگی.که سینه درد شدیدی گرفتم سینه هام طوری بزرگ شده بود که بقالی میرفتم یا تو مدرسه از سینه هام نیشگون میگرفتن.دوستان تو ۱۷سالگی یادمه یه عکس…
این داستان تقدیم به شما اسمم ایدینه ۲۵ سالمه،بدن سفید و نسبتا لاغری دارم،عاشق پوشیدن ساپورت و شورت دخترونم، این داستان هم برا دو ،سه ماه پیشه. از اونجایی که ماساژ گرفتنو خیلی دوس دارم یروز تصمیم گرفتم برم ماساژ، از تو اینستا یه پیجو پیدا کردم که اقای ۴۰ ساله اینا بود، صحبت…
این داستان تقدیم به شما پنج سال پیش در برگشت از شمال که من بخاطر باز شدن بانکها زودتر برگشتم سر کارم زنمو و دختر کوچولوم و خواهر خانم مجردم که واقعا عاشق زنم بودم و دختر کوچولوم که دنیای منو نگین بود و خواهر خانمم که مثل خواهر نداشتم بود و اغلب خونه ما…
این داستان تقدیم به شما اسم من بابک هست 20 سالمه سکس که تعریف می کنم از دو سال قبل شروع شد وقتی 18 سالم بود من یک خواهر دارم اسمش مونا هست الان 16 سالشه بدنش سفید برفی هست تپل و با کون قلمبه مادرم کودکستان کار می کنه و پدرم کار آزاد داره…