برچسب: جندگی


  • این داستان تقدیم به شما ساناز هستم ۲۵ ساله از قرچک ورامین   *** مامانم تو بیمارستانی در تهران بستری بودهمراهش بودم زنی تو سن و سال مامانم هم بغل‌دستش بستری بود همصحبت بودیم مامانم و اون خانم که اسمش طاهره بود کلیه اطلاعات بچه هاشونو بهم داده بودند با اومدن من طاهره خانم گفت…