این داستان تقدیم به شما با دوستام تو محل وایساده بودیم دیدیم داره میاد … کفشای جلوباز کیری که انگشتای کج و کوله و ناخنای کثیفش حال آدمو از هرچی کوسه بهم میزد . نمیدونم چه اجباریه حالا کفش جلوباز میپوشید یا حداقل یه لاک میزد رو ناخنای پاش تا چرکش معلوم نباشه . از…
این داستان تقدیم به شما سلام. راستشوبگم برای خیلی ازماها پیش اومده که باداشتن یک زن خوشگل قشنگ وخوش اندام امابه نحوی زیادتمایل درسکس باهمونداشته ونسبت به سکس بازن خودمون کمتررقبت داریم اماهمیشه برای سکس دوم مشتاق وکامللاسرحال پایه هستیم به طوریکه بارهاازطرف همسرامون برای کردن دعوت شدیم خودمن بارهاپیش اومده که زنم بخاطرسکس ناراضی بوده…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان نیما هستم راننده تریلی ام الان 37 سالمه ، ولی این خاطره مربوط به 11 سال پیشه که یه دوست دختر داشتم که چند سالی بود با هم آشنا شده بودیم و بخاطر اینکه جانب احتیاط رعایت کنیم البته بیشتر واسه دوست دخترم بیرون از شهر قرار میگذاشتیم…
این داستان تقدیم به شما سلام من کیان هستم. بعد از اینکه ماجرای شروع سکس با خواهرم و زدن پردشو نوشتم واستون و خوشتون اومد تصمیم گرفتم یه سکس بعدی هم واستون بزارم… *** خواهرم نگین 15 سالشه و ما با هم خوبیم بعد از اینکه پردشو زدم خیلی سکس داشتیم ولی یه بهترینشو بگم…
این داستان تقدیم به شما -گندم؟؟؟ مامانی بیدار شو دیگه دختر خوشگلم! دستای مهربون پر چین و چروکش روی صورتم کشید و موهای قهوه ایم رو کنار زد…بوسه ای با لبای لرزونش روی پیشونیم زد… -پاشو دخترم…پاشو مامانم! با کلافگی نشستم توی رخت خوابم به صورت پیرش نگاه کردم دلم ضعف رفت واسه اون…
این داستان تقدیم به شما ی نکته بگم بعد بریم سراغ داستان… من نه داستان نویسم نه ادعای داستان نویسی دارم،مثل شما میام اینجا داستانای بقیه رو میخونم گفتم که منم قضیه خودمو گفته باشم و در حد توانم کمکی هرچند کوچیک به سایت کرده باشم.خب بریم سراغ داستان… *** این قضیه حدودا یک ماه…
این داستان تقدیم به شما با ارزوی لحظات خوبی برای همه تون اول اینکه بگم خانم ها همه تون دستم زیر ممه تون شروع داستان: چند وقت پیش با ایال (همون عیال ولی باید رید تو زبون عربی خخخخخ) رفتیم یکی از این کشورای خارجی جاتون خالی خوش گذشت با تور رفتیم یک هفته…
این داستان تقدیم به شما سلام. مانی هستم فیسم خوبه البته بچه بودم خیلی خوشگل بودم بدنم خوبه ورزشی با یه کون سفت و رونای نرم و سفید الان ۲۶ سالمه. *** از بچگی چون خوشگل بودم خیلی مورد توجه کون کنا بودم از همه بیشتر پسر عموم من و تو بچگیم میکرد تقریبا از…
این داستان تقدیم به شما زیر هود سیگارمو گرفتم که به خیال خودم بوش کمتر تو فضای خونه پخش بشه.ممد اومد پیشم:”نکش سامی!” یه نگاهی بهش انداختم که مجبور شد حرف دیگه ای بزنه :”از دکتر کمیلی راضی هستی؟”خندیدم و گفتم:”بله خب وضعیت پوستم خیلی بهترشده.رفیق هم شدیم.چرا انقد تو پزشکا گی هس؟همیشه برام سواله!”…
این داستان تقدیم به شما تنها پسر و تنها فرزند باقیمانده در خانه بودم. دو خواهر بزرگتر از خودم همراه شوهرشان در آمریکا زندگی میکردند. پدر و مادرم به تحصیل و آیندهام خیلی اهمیت میدادند، اما به خودم نه. اغلب خانه نبودند و برای انجام کارهای شخصیشان به تهران میرفتند. جز یکی دوبار مهمانی…
این داستان تقدیم به شما دبیرستان كه می رفتم با دوست صمیمیم یاسی كل روز راجع به سكس حرف می زدیم و پورن میدیدیم فكر كنم ما حشری ترین دخترهای اون مدرسه بودیم هرچند كه اصلاً بهمون نمیومد چون همیشه شاگرد اول بودیم و ظاهر ساده و معصومی داشتیم همون طور كه با هم موقع sms…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان علی هستم ۳۳ساله از تهران تا حالا دوتا از خاطره های سکسی خودم رو برای شما دوستان گرامی داخل سایت گذاشتم و میخوام این بار خاطره ای برای شما بگم که حدودا مربوط میشه به سالهای ۱۳۸۶ یا ۸۷ البته قبلش باید مختصری از قبل از اون هم…