این داستان تقدیم به شما سلام. من الان 24 سالمه دوران راهنمایی و دبیرستان خیلی دور و بر من میچرخیدن.وقتی اول راهنمایی بودم اصلا نمیدونستم سکس چیه.فقط یادمه بچه از پشت به من چسبیدن و با من راه میرفتن.تو سرویس مدرسه وقتی جا نبود سر این که روی پای کی بشینم دعوا بود منم از…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت همه ی دوستان گی میخوام داستان گی خودم بابهترین دوست سن بالام روبراتون تعریف کنم اولا از خودم بگم که من 26 سال دارم و یکم تپلم و78 کیلو هستم و 183 قدمه با یکم سینه ی تو دست بیفت و یکم شکم و وقتی کل بدنمو واجبی میزنم …
این داستان تقدیم به شما من یک دختربلوچم.بنام شیماخوشگل، ناز،همیشه تمیز. در روستا مکتب باز کرده بودند و همه،بچه ها و دخترا میرفتن وآموزش میدیدند. ملاایرانی نبود از پاکستان بود.تقریبادرس شروع شده بود و ما شب ها میرفتیم،بعد از نمازعشا تعلیم میگرفتیم. مدتی گذشت.تا اینکه احساس کردم ملا داره خیلی منو نگا میکنه و توجه…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان عزیزم این داستانی که میخوام واستون تعریف کنم واسه سال هشتاد و چهاره که داداش بزرگم (حسن) با یکی از اقوام دورمون به نام ساناز عقد کرد… *** من از خودمم بگم که یه پسر با قد ۱۷۹ و وزن اون موقع ۷۰ کیلو البته الان…
این داستان تقدیم به شما تو بد وضعیتی گیر افتاده بودیم… *** یه خونه داشتیم که علیرغم خوب بودنش به محل کار من همسرم خیلی دور بود و مجبور شده بودیم بدیم اجاره بیائیم نزدیک محل کارمون خونه اجاره کنیم ، از طرفی چون روی اون خونه قسط بدهکار بودیم تموم حقوق جفتمون بابت قسط…
این داستان تقدیم به شما اولین تجربه من به رابطه با پسرها برمیگرده به ایام نوجوانی و 15 سالگی یادش بخیر، یه همکلاسی داشتم به اسم کامیار که برای درس خوندن به خونه هم می رفتیم. اون موقع علاقه خاصی به رابطه به پسرها نداشتم و صرفا به دلیل دسترسی نداشتن به رابطه به جنس…
این داستان تقدیم به شما اسم من آرمینه 17 سالمه من متاسفانه تو بچگی بهم تجاوز شده فکر کنم بهمین خاطره که کونم کمی بزرگه و همیشه حس کون دادن تو وجودم بوده ولی بهش اهمیت ندادم و هی سرکوبش کردم از 9 سالگی تا اینکه این دو سال اخیر شدیدا بهم فشار اومده و…
این داستان تقدیم به شما سلام .من الی ۲۹ ساله ام. شش سالی هست که ازدواج کردم قبلشم عقد بود و همیشه با شوهرم رابطه ی سکسی خوبی داشتیم اما شدیدا به فیلم های سکسی لزبین ها علاقه داشتم و دارم و هر وقت میدیدم حسابی تحریک میشدم و همیشه دوست داشتم یه پارتنر واسه…
این داستان تقدیم به شما خوابیده بودم روی تخت و داشتم به دختری که کنارم روی تخت آروم خوابیده بود نگاه میکردم. چشمم رو بستم و رفتم به چند ساعت قبل که توی دورهمی دیدمش.بچه ها میگفتن تازه جدا شده.لحظه ای که از در خونه شهرام اومد تو حس کردم به تنم برق وصل کردن……
این داستان تقدیم به شما این ماجرا مال همین امروز؛ یکشنبه پانزده بهمن نود وشش هست.. *** امروز صبح یه کار بانکی داشتم که مربوط میشد به بانک ملی شعبه یکی از دانشگاه ها که حالا اسمش هم بماند… یه بانک تقربیا کوچیک بود تو خود محوطه دانشگاه . وقتی رسیدم اونجا صبح اول…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسم من فرشاده و ۳۲ سالمه این خاطره بر میگرده به ۵ یا ۶ سال پیش اون موقع ماشین نداشتم و با اتوبوس میرفتم شهرستان در ضمن اینو بگم که من ۱۰ ساله تهرانم متولد و بزرگ شده یکی از شهرهای کوچیک شمال غرب کشورم؛ شبی که با…
این داستان تقدیم به شما فرزین پشت میز کارش نشسته بود و از زیر عینکِ نیم دایره ایه مطالعش یسری کاغذ رو از نظر میگذروند . از تو سوراخ در یکم دیگه نگاش کردمو با مرور کردن دیالوگایی که میخواستم بگم یه نفس عمیق کشیدمو بعد باز کردن در با گریه خودمو انداختم جلوی پاش…