این داستان تقدیم به شما سلام 21 سالمه از تبریز اسمم امینه …این داستان مال ۳ساله پیشه نمیخوام از خودم تعریفکنم ولی زن عموم ی زن خیلی خیلی خوشگل با رونای سفید و سینه های ۸۵. برم سراغ داستان… *** مرداد ماه بود و تصمیم داشتیم باخانواده بریم مسافرت ولی به خاطر این که پدرم…
این داستان تقدیم به شما من ایرج هستم حدود سی سال پیش میشه یاکمی بیشتری یا کمتر اون زمان من ده سالم بود یه روز تابستون توی محل سر ظهر با یه توپ داشتیم بازی میکردیم که توپ افتاد خونه همسایه بچه ها گفتند الان وقت خوابه مزاحم میشم بریم خونه عصر بیایم بازی کنیم…
این داستان تقدیم به شما اسمم ایلیاست این خاطره واسه پارساله که ۱۲ سالم بود *** اواسط اسفند ماه بود و بارونی بود هوا، تو خیابون با لباس خیس و موهای بارون خورده و خیس منتظر تاکسی بودم، شب بود و خیابون خلوت خلوت ماشین ها هیچ کدوم نگه نمیداشتن، بعد از ۱۰ دقیقه یه…
این داستان تقدیم به شما اسمم محسن هست 34 سالمه و متاهلم زنم سحر از همه نظر عالیه هم خوشگله و همیشه خوش پوش و اندامشم که فوق العاده هست 30 سالشه و ورزشکاره فدش 170 هست و کمر و کون و سینه هاش حرف نداره پوستش سفید و خلاصه بقول معروف یه هلوی شیرین…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان سال هاست که دلم میخواست کون بدم بارها تو کونم هویج و خیار میکردم و ارضا میشدم . تا اینکه … *** من آرش هستم و 30 سال سن دارم 180 قد دارم و 85 کیلو وزن بدنم کمی مو داره و سفید و تپل هستم ،…
این داستان تقدیم به شما هنوز به چهل نرسیدم ولی هرچی سنم بالاتر رفته بیشتر به خودم رسیدم تا ظاهر و اندام خوبي داشته باشم. کارم نتیجه داشته، توجه مردها رو حس می کنم. کدوم زنی بدش میاد بهش توجه داشته باشن؟ می دونم که توجه داشتن مردا به زنا همون نظر داشتنه، درسته، ولی…
این داستان تقدیم به شما سلام من نیمام ۱۹ سالمه و اهل کرجم. اول بگم که علاقه خاصی به پاهای خانوما و فوت فیتیش دارم و دوس دارم برده خانوما باشم.البته نه هر خانومی بالاخره هرکی یه معیار هایی برا خودش داره… *** قدم ۱۷۸ و وزنم ۶۰ ورزشکارم و قیافمم معمولیه.البته خیلی میگن…
این داستان تقدیم به شما حرف عموم همیشه تو گوشم بود،ازدواج پدرت با مادرت اشتباه بود!تو آستانه هیجده سالگی پیش خانواده عموم زندگی میکردم،مادرم بعد طلاق با دوست پسرخالش عروسی کرد و رفت کانادا.پدرمم که عشق نافرجامش رو از دست رفته دید، قید زن گرفتن رو زد و بیشتر سعی میکرد خودشو با کار کردن…
این داستان تقدیم به شما سلام ، من بهروز هستم متاهل ، ٣٨ سالمه ، قد ١٨٠ وزن ٨٥ ، خيلي حشريم و هميشه تشنه سكس . *** ٤ سال هست كه مربي ام . قانون آموزشگاه اينه كه اگه شاگرد خانوم باشه بايد همراه داشته باشه ء، تو اين ٤ سال مخ ٤ نفرو…
این داستان تقدیم به شما سلام من الهه هستم 20 سالمه … از 17سالگی متاهلم و اهل جنوبم اینجا هواگرمه دخترا زود بالغ میشن زود هم ازدواج…. همسرم هم 24سالشه هیکل چارشونه نداره قدش 178و هیکلش ظریفه لاغره پوستش سفیده کیرش هم 23سانته و سرش کلفته از خودمم هم بگم من تپلم 160قد 62کیلو وزن ….…
این داستان تقدیم به شما رو تختمون دراز کشیده بود و کتاب میخوند، رفتم خودمو تو بغلش جا کردم پرسیدم: کجاشی؟! با صدایی که فقط خودم و خودش میشنیدم شروع کرد به خوندن و با دست آزادش موهامو نوازش میکرد و کم کم داشت خوابم میگرفت اما نمیخواستم اینطوری بخوابم، از همون صبح که سرکار…
این داستان تقدیم به شما برای سایه ام می نویسم که خودم را بهتر بهش بشناسانم. نه برای بچه جقی هایی که توی عمرشون جز به کیر خودشون به چیز دیگه دست نزدن. توصیه (از داستان های دنباله دار من عبرت بگیرید) فصل اول – شروع خیانت اسم من فرهاده و یک معلمم. قبل از…