این داستان تقدیم به شما سلام دوستان این داستان عین واقعیت است برای دختر خانمهاییکه مثل من ناز میکردند… من هم شاغلم هم موقعیت اجتمایی خوبی دارم در 26 سالگی یک شکست عشقی خوردم که از هرچه مرد بود بیزار شده بودم ولی مگر میشود با طبیعت زندگی جنگید که در 27 سالگی بواسطه شغلم…
این داستان تقدیم به شما یه خیابون تجاری که ب واسطه داشتن چندتا مغازه خیلیا منو میشناختن باهم سلام علیک میکردم.یه دختر چند بار دیده بودم خوش آرایش بود خط چشم بلند و باحالی میکشید جذاب تر بود نسبت ب بقیه که بیشتر میدیدم.لباس تنگ کفش پاشنه بلند .خوش تیپ و جذاب بود.منم کلا یه…
این داستان تقدیم به شما فانتزی مون از اونجایی شروع شد که من تو شهوتناک شروع به خوندن داستان سکسی کردم… من نیما و خانومم نگار ۲۸ و ۲۷ ساله هستیم فوق العاده شهوتی و علاقه شدید به سکس داریم یکی دو سالی می گذشت که خیلی تو سرم افتاده بود که سکس سه نفره…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من فرید هست و من افغانی ام و داستانی رو که میخوام براتون تعریف کنم مربوط یک سال پیش هست وقتی که من ۱۷ سال داشتم، داستان من از جایی شروع میشه که یه روز از خونه زدم بیرون و بعد از چند دقیقه تو خیابون یه…
این داستان تقدیم به شما بهم زنگ زده بودی و صدات میلرزید. گفتی:« هاله میدونم سر کاری، میدونم این چند وقته یکم بدخلقی کردم، میدونم بهم شک کردی… ولی الان بهت نیاز دارم. بیا پیشم. لطفا بیا…» با گفتن یک کلمه تلفن رو قطع کردم:« جلسهام!» اما چه جلسهای شد اون جلسه! نفهمیدم چطور جمعش…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من رضام ۱۷ سالمه. معمولا خیلی اهل بیرون رفتن و گشت و گذار نیستم. و اکثر وقتا توی خونم. چیزی که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به شش ماه پیش… من یه خواهر بیشتر ندارم که اسمش مرجانه و ۲۳ سالشه و پرستاره. حدود یه سال پیش بود…
این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت همه دوستان اسمم حسین ۳۱ ساله متاهلم یدونه پسر خوشگل و بازیگوش دوساله دارم.داستانم در مورد زنداداش خوشگل و سکسیمه… اسم زنداداشم مژگان هستش و ۱۳ سال از من بزرگتره.من تقریبا ده سالم بود که داداش بزرگم ازدواج کرد و یه دختر خوشگل و تو دل برو…
این داستان تقدیم به شما سلام ب دوستان من اسمم ارشه خیلی شهوتیم از اولشم خیلی دوس داشتم کون بدم تا بکنم … این خاطره که براتون مینویسم به چند سال پیش بر میگرده که من حدودا 17 سال داشتم که فیسم عالی بود و خودمم پوست نسبتا سفیدی دارم کونمم خوب و گرده…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان اسم علی هس از آذربایجان 32 ساله البته اسمها مستعار هس و اولین داستانی هست که مینویسم، داستان از آنجایی شروع میشه که من یک سیم کارت رایتل داشتم و به دوستم دادم تا از اینترنتش استفاده کنه که بعد از چند ماه برام آورد، شاید…
این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت دوستان من اسمم امیره ۲۴ سالمه چهره خوبی دارم و بدنمم بد نیست و همیشه انگار تب دارم و داغم،زیاد اهل چشم چرونی نیستم و کلا ارومم و سرم بکار خودمه،من یه دختر خاله دارم اسمش پروین و از من دوسال بزرگتره و خیلی خوشکله ،اندام خوبیم داره…
این داستان تقدیم به شما قصدم از نوشتن این داستان توهین به افغان ها یا تحقیر اونها نیست… چندوقت بود که توتلگرام طلایی بامریم اشناشده بودم باهم چت میکردیم وگپ میزدیم تااینکه قرار شد برم ببینمش.اون بچه ماهدشت بود پس توپارک ماهدشت قرار گذشتیم.من تو جهانشهر کرج بودم پس سوار ماشینم شدم و رفتم…
این داستان تقدیم به شما سلام ارش(مستعار)30 ساله ی دوستی داشتم که زنداداش خیلی خوشگل و خوش بدنی داشت. اونا خونوادشون تقریبا مذهبیه من از روز اولی که اینو دیدم از سفیدیش و چهرش کلی راست کردم اصلا به فکرمم نمیرسید که ی روزی کس و کونش و باز کنم خلاصه من اینو میدیدم و…