برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم وحید هست ۲۷ سالمه و ۳ ساله که ازدواج کردم از خودم بگم براتون قدم ۱۷۷ سانته و از ۲۰ سالگی دارم میرم باشگاه و نمیخوام بگم هیکل خیلی بزرگ و تیکه ای دارم ولی هیکلم مناسب و ورزش کاریه و به قول خانومم سکسیه زنمم رویا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من امیررضام مشهدم 19 سالمه عاشق کون دادنم و دوس دارم یکی کیرشو بکنه تو دهنم واقعا هم کونم خیلی خوبه قشنگ هر وقت تو خیابون راه میرم میبینم همه زل میزنن به کونم تا حالا کون نداده بودم ولی واسه خیلیا ساک زده بودم و ابشونو خورده بودم…

  • این داستان تقدیم به شما دیگه سنگینی بدنش و نمیتونستم تحمل کنم گفتم آقا له شد بوسم کرد دستاش و دو طرفم سپر کرد شروع کرد به تلمبه زدن حس خوبی بود لای پام گرم شده بود کیرش که خشک شد گفت به بغل بخواب خوشکله رو پهلوی چپ خوابیدم لپای کونم مالید ی بوسم…

  • این داستان تقدیم به شما سلاملکم این داستان کپی برابر اصل واقعیته و یه واو کم و زیاد نشده . عمو جانی که معرف حضورتون هست؟ من ممدشونم! قد ۱۹۵ وزن ۱۱۰ عرض شونه ۸۵ طول آلت ۲۷ سانت ، وزن خالص بیضتین ۷۵۰ گرم قطر سولاخ کیون ۱۵ سانت … اینا رو گفتم تا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من تازگی با این سایت آشنا شدم و خوشحالم جایی پیدا شد تا بتونم احساساتم رو به راحتی بیان کنم : من اولین بار در دوران راهنمایی و در اوج دوران بلوغ با مبحث سکس آشنا شدم ، یکی از همکلاسیهام به نام ح گ که خیلی هم خوش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. چندتا داستان قبلا نوشتم که چطور سکس من و خواهرم شروع شد و به کجا رسید. تو یه داستانی هم جرقه ی فکر کردن به تری سام رو گفتم که نمیدونم چرا تو داستان ها نیومد واسه همین یکم اون رو توضیح میدم و میرسم به اصل ماجرا. یه…

  • این داستان تقدیم به شما امشب خونه پسرخالم اینا یه مراسمی بود که حالا مناسبتش چی بود و اینا بماند ولی شام میدادن و حدودا پنجاه نفری هم از خونواده و دوست و آشنا دعوت بودن و منم اونجا بودم… این زن پسر خالم یه پست دولتی تقریبا مهم داره که اگه بخواد میتونه یه…

  • این داستان تقدیم به شما همیشه به زنای که سنشون از من بالاتر بود حس خوبی داشتم و وقتی میدیمشون توی ذهنم بدنشون رو تصور میکردم. یکی از افرادی که همیشه توی ذهنم بدنشون تصور میکردم مامانم بود. مامانم ستاره ۴۲ سالشه و لاغر اندام هست با سینه های و کونی برجسته. مامانم همیشه تو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه خاطره ای که میخام بگم مال سکس چند وقت پیشه که با خواهرم داشتم ,, اول از خودمون بگم من تو یه خونواده پنج نفره که با دوتا خواهر که یکی ازم یک سال بزرگتره ویکی دیگه شش سال ازم کوچیکتر داستان منم مال این بزرگتره هست…

  • این داستان تقدیم به شما یادمه از بچگیم عاشقش بودم همیشه الکی قهر میکردم که نازمو بکشه خودمو لوس میکردم که بهم بیشتر توجه کنه برادرمو میگم علیرضایی که 5سال ازم بزرگتر بود و همیشه هوامو داشت همیشه بهترین خوراکیا و عروسکارو برام میگرفت و خلاصه یه برادر واقعا عالی بود اما از اونجایی که…

  • این داستان تقدیم به شما ساعت گوشیم زنگ خورد هوا هنوز روشن نشده بود وسائلم رو آماده کردم بطری آب و هدفن، لباس اسپورتم رو پوشیدم و رفتم پارک هر روز حتی زمانی که ایران بودم هم عادت داشتم صبح تو پارک ورزش کنم حالا دیگه تو هوای پاک استکهلم این کار برام لذت بخش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من آراده 21 سالمه . اولین تجربه گی من برمیگرده به پارسال… زمان کنکور میرفتم کتابخونه و اونجا درس میخوندم.با یه پسر دوست شدم به اسم مهدی و همیشه با هم درس میخوندیم و خیییلی پسر مثبتی بود. شماره همو داشتیم و میزنگیدیم و دیگه صمیمی شده بودیم.…