این داستان تقدیم به شما -آخ +جونم -دستات سرده شایان + عوضش حرارت تو داره منو آتیش میزنه دلا … – بدو دیگه شایان خیلی هاتم … + می خوام آروم آروم لذت ببرم ازت … اوم… چقدر این رنگ بهت میاد ، خسته نمی شم از نگاه کردنت . دست سردشو از زیر پلیور…
این داستان تقدیم به شما سلام من پرنیان هستم 16 سالمه و یه هیكل لاغری دارم و پوست سفید اینی كه میخوام بگم مال دو ساله پیشه ، من همیشه از پسرا متنفر بودم و عاشق لز بودم ، الانم همینطوره ، هیچوقت كسی نبود باهاش لز كنم فقط یه چن باری از دو سه…
این داستان تقدیم به شما سلام من بار اولمه که داسنان مینویسم پس به بزرگی خودتون ببخشید اگه اشتباه داره من الان ۳۳سالمه ۱۸۵قدمه و۱۰۰کیلو وزنمه داستان از اونجا شروع میشه من عاشق سمیرا بودم البته اسما مستعاره خیلی دوسش داشتم ولی مشکل اینجا بود که اون شوهر داشت منم خیلی خودمو بهش نزدیک کرده…
این داستان تقدیم به شما صدای بوق ماشین ها تک تک شنیده میشد که با دیدن من کنار خیابون یه نیش ترمز به قول معروف میزدن و سرشونو خم میکردن و با ژست مکش مرگمایی که هر کس میخواست خودشو خاص تر نشون بده میگفتن شبی چند؟ منم یه قری به سرو گردنم میدم و…
این داستان تقدیم به شما اسمم النازه ۲۶سالمه و هرچی از خوشگلی دخترای تهران بگم کم گفتم براتون. قدم کوتاه(۱۶۰) تپل و خوردنی و کردنی(هنوز ندادم ولی خیلی دوست دارم امتحانش کنم) دختر آخری هستم.خواهرم عروس شده والان یک گل دختر ناز داره. شاید از بعضی از اخلاقای دامادمون خوشم نیاد ولی همیشه دوس داشتم…
این داستان تقدیم به شما سلام من مهران هستم 37ساله یه آپارتمان خریدیم که بعد از ماهم یه خانواده اومدن که یه زن وشوهر ودوتا بچه بودن که زنه که اسمش مریم بود بعدا فهمیدم یه سال ازم بزرگتره من خیلی تو کف مریم بودم خیلی خوشکل و خوش هیکل بود منم دنبال موقعیت بودم…
این داستان تقدیم به شما سلام من احسان هستم 26سالمه ودر ترکیه زندگی میکنم من با زنم دوسالی میشد ازدواج کرده بودیم زنم شهلا قدش 178 هست وزنش 65 و پوست سفیدی داره و سینه 75 بریم سر اصل مطلب من بازنم خیلی زندگی خوبی داشتیم و سکس خوبی هم داشتیم زن من خیلی حشری…
این داستان تقدیم به شما امیر هستم 19 سالمه بدنم خطی هست و از این تپلهای گوشتی هم نیستم. این داستان بر میگرده به 2 سال پیش وقتی سال سوم دبیرستان بودم داستان رو از اینجا شروع کنم که اواخر سال بود (بهار) و وقتی بود که معلم ها تقریبا درساشون رو تموم کرده بودند،…
این داستان تقدیم به شما سلام دانیال هستم زنم شهره حدود سه سال پیش وارد سایت سکسی شدم که نوشته بود مرده زنش رو داده رفیقش بکنه حقیقتش خوشم اومد نظر خودمو نوشتم و ایدی لاین دادم که اگه کسی خواست تماس بگیره چن روز بعد یکی پیغام داد با هم اشنا شدیم با هم…
این داستان تقدیم به شما سال نود و سه بود. تابستون و هوای گرم و روزهای طولانی… از سر تنهایی چرخی تو بیتاک زدم و ایستگاه چنتا پسرو گرفتم اول چت همشون میگفتن ادرس بده بیایم پیشت برا عشق و حال. یه درخاست دیگه فرستادم پیام اومد که ۱۸ساله اهل اصفهان گفتم پسری گفت اره…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان میخوام داستان دوم سارا باسینا براتون بگم نزدیکای عید بود که قرار شد برا خرید بریم تهران اخه سینا برا کار رفته بود تهران .سارا هم بهانه کرده بود بریم تهران خرید عید منم قبول کردم و قرارشد هفته آینده برسم برا تهران تو این یه هفته نقشه…
این داستان تقدیم به شما اطمینان دارم کسی که شمارو درک کنه واقعا لذت بخشه حالا اگر به این لذته جالب لذت دیگه ای مثل سکس اضافه بشه احساس فوق العاده ای به ادم دست میده بیشتر پر حرفی نمیکنم اما داستان زندگیم تا اینجا خلاصه میشد تو دو خط اولی که گفتم بزارید قبل…