برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما ا ی پسر خاله دارم که دو سالی از من بزرگتر بود و همیشه در مهمونی ها و مراسمات درو بر من بود و هرجا تنها بودیم ی دستمالی از من میکرد منم این جریان از زمانی که من دوازده ساله بودم شروع شد و هر بار ی دستی می…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من النازم و میخوام اولین تجربه لزم و تعریف کنم. من 21 سالمه قدم 177 و وزنم 75. من یه دوست صمیمی دارم اسمش زهراست. اونم تقریباهم قد خودمه. سینه های خوش فرم و کون قلنبش دل همه پسرار و برده. ماجرا بر میگرده به اسفند ماه. خانوادم رفته…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من امیر هستم و ١٩ سالمه مامانم زهره یه زن ۳۹ ساله با پوست نسبتا سبزه و اندام پر و گوشتی و قیافه ی معمولیه كه همیشه بخاطر كون بزرگ و و گودی كمر زیادش مورد توجه مردای غریبه و فامیل قرار میگرفت داستان برمیگرده به تابستون سال قبل…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم علی ۱۸سالمه اهل تهران من عاشق ی دختری بودم ک اسمش نهال بود و خوشگل بود جوری ک قابل توصیف نبود لاغر ودکون و سینه جمع و جوری داشت نهال لباس لش میکرد و این منو دیوونه میکرد من اون رو برای حرف زدن درمورد کار بالپ…

  • این داستان تقدیم به شما اسمم سمیراست و ۴۱ سالمه متاهلم و یک دختر ۱۷ ساله دارم این خاطره مربوط به تابستون پارساله… چند وقتی بود که به فکر لیزر مو‌های بدنم افتاده بودم اما از اینکه نتیجه میگیرم یا نه مردد بودم تا اینکه یک روز خونه دخترداییم بودم و باهاش مشورت کردم چون…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان. من یه ابجی دارم که ۲۳ سالشه و خیلی شیطون و خوش هیکل هست.واقعا هرچی از هیکلش بگم کم گفتم.ورزشکار و خوشتیپ.با باسن بزرگ و کمر باریک.خودم هم ۱۷۵قدمه و ورزشکا م.راستش از وقتی یادمه من به این ابجیم نظر داشتم و همیشه باهاش شوخی جنسی…

  • این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت دوستان اولین باره که میخوام داستانمو بگم… من احمدم وخانم زهرا ما حدود ۱۵ساله باهم ازدواج کردیم یه دخترویه پسر داریم وهمدیگه روهم درحد پرستش دوست داریم طبع من گرمه اما طبع خانمم سرده وزیاد اهل سکسو اینجور حرفا نبوده و نیست اما من عاشق تنوع درسکسم به…

  • این داستان تقدیم به شما از اونجا شروع کنم که از بچگی زیاد همو انگولک میکردیم من احمدم و پسر خالم که با اون سکس دارم رضاس داستان اصلی مال هفته پیشه ولی مقدمه داره داستان برا هم ساک میزدیم همو انگشت میکردیم لاپایی میزدیم با هم سوپر میدیدیم و برا هم جق میزدیم حدود…

  • این داستان تقدیم به شما اسمم ارسلان قد 175 وزن 68 یه پسر خوشگل 24 ساله با بدنی بسیار ناز … خیلی بیبی فیسم یعنی طوری که الان که 24 سالمه بعضیا فکر میکنن 16 ساله ام و یه مو تو صورتم نیست. داستان من برمیگرده به 16 سالگیم. من عاشق گیم نت و بازی…

  • این داستان تقدیم به شما اتاق تاریک، یه آباژور کم‌نور و صدای ناله هامون که کل‌اتاق رو پر میکنه در گوشت بگه : میخوام کاملا لذت ببرم.بهم‌نشون بده‌چیا بلدی خودتو بمالی بهش حشریش کنی با زبونت انگشتشو تو دهنت بازی بدی با همون خیسی بماله رو کصت از لذت کمرشو‌چنگ‌بزنی با ناله بگی دیگه طاقت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام سن من 41 همسرم 39 قصد مسافرت و عشق و حال اساسی با خانمم داشتیم چون تو این سفر بچه ها همراه ما نبودن قرار گذاشتیم آنچه دلمون می خواست و تا قبل این نمیشد رو انجام بدیم زنم خیلی شوخ . خیلی آزاد و خیلی اهل حاله و…

  • این داستان تقدیم به شما من ۲۰ سالمه و خاطره ی شیرینی ک میخوام تعریف کنم‌مربوط به ۱۷ سالگیم میشه زمانی ک تو اوج بلوغ جنسی بودم و فوق العاده حشری و چشم‌چرون ، از دیدن فیلمای مختلف پورنی تا داستان های سکسی … من چون تنها پسر خانواده بودم همیشه مامانم و بابام منو…