برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما سلام من نیما هستم 19 سالمه از تهران چند ماه پیش حوصلم سر رفته بود داشتم تو تلگرام گپ های سکسی کص چرخ میزدم, واسه خنده نوشتم فاعلم یه فاعل دیگه بیاد دوتایی فیلم سوپر ببینیم جق بزنیم بعدش یکی اومد پیویم اسم نذاشته بود گفت چرا نمیکنی چرا میخای…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان مهسا هستم 29سالمه و متاهلم و تجربه یه سکس عالی با یه نفر دیگه غیر از شوهرم رو داشتم…   من حدودا 7ساله ازدواج کردم و چند سال اول واقعا از سکس با شوهرم زیاد لذت نمیبردم چون حتی یکبار هم نشد که ارضا بشم و معنی ارضا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من رعنا الان ۲۰ سالمه قدم ۱۷۰ خاطره ای که میخوام بنویسم برمیگرده به یه سال پیش . من پشت کنکور مونده بودم و بار اول تو کنکور موفق نشدم ، خیلی ناراحت بودم خودمو به هر دری میزدم تا یه چاره پیدا کنم ولی نمیشد کسی راهنماییم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.اسمم پدرامه من از بچگی یعنی 11.12 سالگی با پسر عموم دودول بازی و دکتر بازی میکردیم تا وقتی بزرگتر شدم و تو 14.15 سالگی دیگه رسما” چاقال شخصیش شده بودم و راه سوراخمم باز شده بود. این خاطره ماله 20 سالگیمه یعنی تقریبا 5 سال پیش…   یه روز…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی شهوتناکیا منم زنِ برادر خانمم اسمش سمیه بچه اهوازه با هیکل کاملا ماهواره ای کمر باریک سینه ها برجسته و سفت باسن برجسته چندتایی هم تتوی زیبا تو تنشه یدست لطیف و سفید چش ابرو مشکی خرمنی از گیسو در استانه طلاق هستن بارها خودشو بمن…

  • این داستان تقدیم به شما پویا پسر مورد علاقه من و دوست داشتنی ترین موجود دنیا بود و هنوز هم هست و من یکه دوردانه یکی یدونه یک خانواده بودم که پدرم و مادرم و دو برادرم که من از همه کوچکتر بودم و پدرم بیش از همه نازم را خریدار بود و مادرم همیشه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام .۳۵ سالمه ۱۷۴ قد و ۷۳ وزن من گی هستم و مفعولم خیلی فاعل هست ولی به همه نمیشه اطمینان کرد.بخاطر همین بین کون دادن هام فاصله میوفته. این داستان مربوط به سه هفته پیشه…   نرگسی ،خانوم زیبا و روفرمیه .من تو تولدش توسط خواهرش دعوت شدم .…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی دوستان به خصوص اوبنه‌ای‌های عزیز که اکثرا اهل نماز و روزه و عزاداری هم هستن منم در ایام 10 12 سالگی دوست داشتم کارگر کیر کیلفتمون بزاره کونم ولی در مالی میکرد و منو خمار میزاشتدو ابش می اومد و بغلم میکرد و میخوابید ایکاش کرده…

  • این داستان تقدیم به شما اول باید یه زوج مناسب پیدا کنین که بهشون بخوره اهل حال باشن و اونا هم از شما خوششون بیاد همینکه رفت و آمد بیش از اندازه پیدا کنین خود بخود به ضربدری کشیده میشه کافیه هر بار که رفت و آمد می کنین نسبت به قبل لباسای بازتر و…

  • این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت همه دوستان نیما ۳۲ ساله از تهران من ۱۱ساله ازدواج کردم و یه بچه هم دارم یه خواهرزن دارم به اسم مهسا که از زنم ۶سالی کوچیکتر هست دوسال بعداز ازدواجمون هر وقتی که من میرفتم خونه پدرزنم وقتی اوناها با من صحبت میکردن یا دردودل میکردن مهسا…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام من الان 35 سالمه و داستان واسه 18 سالگیم تو شهر یزد هستش که دانشجو بودم…. با زنی آشنا شدم اونجا که 28 سالش بود و همسایه و توی یه کوچه خونه داشتیم… اولش نمیدونستم اصلا زن هستش یا دختره…. چون تو خونشون که سه طبقه بود یه…

  • این داستان تقدیم به شما منم زنداداشمو تو یک شب مهتابی یواشکی رفتم بسترشو گاییدم اول فکر کرد شوهرشه بعد تا فهمید منم خودشو زد خواب و دفعه اولش تا رد کردم کوسش ارضا شدم چند دقیقه دیگه با سینه هاش ور رفتم باز کیرم راست شد البته راست بود چرخید دمرو خوابید باسنشو داد…