این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اولین داستانم رو براتون مینویسم حامد هستم با ٣٦ سال سن قدم ١٧٥ و سبزه با هیكلى متوسط اصلا سكسى نیستم حدودا دو ماه پیش با خانومى آشنا شدم كه مطلقه بود و از من ٤ سال كوچیكتر بود توى هواى #پاییزى توى #خیابون دیدمش و با #موتور…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم حسین، حدود یه سال قیل تو یه شرکت تو ارومیه کار میکردم سانازم، یه زن سی و یک ساله. با صورت سفید عین برف، و یه کون بزرگ و ژله ای از وقتی تو شرکت دیدمش، فقط پیشش بود. آرزوم بود فقط یه بار فقط بغلش کنم یه…
این داستان تقدیم به شما سلام. چند ماه پیش برای نوبت دکتری که داشتیم با خانمم رفتیم تهران خونه خواهر زن مجردم یه #آپارتمان 40 متری داره #امیرآباد.شب ساعت 10 بود که با زنم برگشتیم خونه از مطب دکتر. هر دوتامون ناراحت بودیم چون دکتر گفته بود مشکوک به کیست تخمدان هست و باید…
این داستان تقدیم به شما پسرک با صدای زنگ در با لباس مرتب و منظم به سمت در رفت و در رو باز کرد سلام حیوون! -سلام #میسترس٬ خیلی خوش اومدید بفرمایید تو وارد خونه شدند که میسترس گفت: چرا جلوی در دلا نشدی برای خوش آمد گویی کف بوت هام رو برام با زبونت…
این داستان تقدیم به شما سلام من ١٩ سالمه اسمم آرمینه لاغرم اما کونم نسبت به بدنم بزرگه سفیدم و کم مو داستان از اونجایی شرو شد که شب داشتم با بی ار تی میومدم خونه همیشه منو تو اتوبوس و مترو مردا میمالوندن منم خوشم میومد و میداشتم ادامه بدن. یه بار یه مرد…
این داستان تقدیم به شما اخطار اخطار اخطار: این داستان به سبک فتیش سیاه نوشته شده. اگر با این سبک آشنا نیستید به هیچ عنوان این داستان رو نخونید. دیشب نتوانستم بخوابم. سعی میکردم برای امروز تمرین کنم که بتوانم استرسم را کنترل کنم. از این که جلوی آن همه آدم گریه کنم یا…
این داستان تقدیم به شما 1 یکی دو ماهی میشد که با #رضا دوست شده بودم البته از قبل هم میشناختمش. پسر خیلی خوب، خوش اخلاق، #بامرام، #خوشگل، مرتب، با ادب و #باهوش و تحصیلکردهای بود. من تو 19 سالگی ازدواج ناموفقی داشتم و بعدش با پسرای متعددی دوست شدم ولی هیچکدوم واسه من مثل…
این داستان تقدیم به شما من پوریا هستم باید بگم انسان بطور ذاتی از سکس و شهوت لبریزه حالا چه زن وچه مرد چه با محرم یا نامحرم عزیزانی که اینجور داستانها را نمی پذیرند و یا فحاشی میکنن خوب ما باید به افکار و رفتار همدیگه احترام بزاریم من شخصا از همجنس گرایی خوشم…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم امیره این داستان برمیگرده به ۷ سال پیش وقتی ۱۶ سالم بود. من کون خیلی بزرگ و سفیدی داشتم که حتی خودم از دستمالی کردن کونم لذت میبردم، کم مو هم بودم، تو آینه به خودم نگاه میکردم و جغ میزدم ولی اصلا به دادن فکر نمبکردم چون…
این داستان تقدیم به شما سلام من امیر هستم و میخوام یکی از خاطره هامو براتون تعریف کنم. یه روز سرد پاییزی بود. از خونه ی دوستم در اومدم. هوا سرد و بارون شدید بود. بدو بدو رفتم تا ماشین و سوار شدم.. همینطور داشتم میرفتم تو ترافیک روون که دیدم یه خانوومی کنار خیابون…
این داستان تقدیم به شما من از 14 سالگی #زنپوش هستم . تمایل به زن بودن داشتم و دارم . این حس رو تو همون سن در خودم پیدا کردم . 23 سال هست که دارم با خودم #پنهانی زندگی میکنم . از این 23 سال 18 سال رو با بهترین دوستم گذروندم . اون…
این داستان تقدیم به شما سلام،من صبا الان ۱۸ سالمه سه سال پیش بخاطر حال و هوای بچگی و یا کنجکاوی وارد یه رابطه عاشقانه شدم ،رضا ۲۴ سالش بود و توی یه دفتر میکس و مونتاژ فیلم کار میکرد ، مدتها با هم رابطه داشتیم ،اوایل فقط با هم بیرون میرفتیم و من توی…