این داستان تقدیم به شما منو #سیمین دختر داییم پنج سال پیش به فاصله چندماه #عروسی کردیم سیمین برخلاف من دختر پرشروشوری بود همیشه دنبال دوست #پسربازی بودحتا وقتی نامزد کرده بود بازم دس از کاراش برنداشت و میگفت فقط برای تفریح و تیغ زدن اونا باهاشون دوست میشه وفقط در حد حرف زدنه منم…
این داستان تقدیم به شما بعداز این که فهمیدم همه چیز زیر سر #مهسا بود خیلی ازش عصبانی بودم بعد از اون دیگه سراغ #زهرا نرفتم واسه ی کاری مدت زیادی کنگان بودم خیلی خوب بود ارامش داشتم تلفنی با خانواده در تماس بودم وقتی رسیدم مادر خیلی خوشحال شد گفت امسال مهسا پیش منه…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من ارشیاس اهل تهران میخام داستان سکس با یکی از اشناهامون به نام #بهاره رو بگم نسبتشون این بود از قدیم مادرش و مادربزرگم باهم دوست بودن بعد شدن دوست خانوادگی ما #تبریزی بودن زیاد نمیدیدشون این بهاره خانم شوهر وبچه یک ساله داشت اوایل به سکس باهاش…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم #امیر هست سی و پنج سالم متاهل هستم و یه بچه دارم دختر و هفت سال ازدواج کردم و زندگی متوسطی با ارامش دارم قدم ۱۷۵وزنم ۷۲وکیرم بین ۱۷/۱۸ و کلفتی متوسط به بالا دارم. قضیه از این قرار من با برادرم همکاریم و مغازه من و اون…
این داستان تقدیم به شما من هم کون دادن رو تجربه کردم یه #پسر #خوشگل هم قد و هم وزن وهم سن هستیم الان بیست و شش سالمه اون موقع هیفده ساله بودیم من بی نهایت خوشگل بودم هنوزهم خوشگلم ولی اونموقع بدون هیچ اپیلاسیونی بدنم کوچکترین مویی نداشت مثل یک دختر دوازده ساله بود…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم امید یک پسر ۲۲ ساله که دانشجوی پزشکی هستم و اهل یکی از شهر های #کردستان هستم و این داستان برمیگرده به سن ۱۷ سالگی من خب یکم از خودم بگم من یه پسر خوشتیپ با چشمای آبی قد ۱۷۸ یا ۹وزنم ۸۰ کیلو با یک کیر…
این داستان تقدیم به شما سلام من محمد هستم 30 سالمه ماجرا مال آن موقعی بود که خواهر زنم در یه دفتر نمایندگی دستگاه های #کارتخوان کار میکرد یکبار آخرای ماه ازم خاست که کمکش برم و دستگاه های کارتخوان رو بازدید بزنیم من راننده بودم و شبنم که 32 سالشه یه خانم عینکی و…
این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها. خیلی داستانهاتونو خوندم اما این داستان که جزء #اسرار منه حسابی ابتونو میاره. من اصلا غیرتی نیستم و دنیا رو جور دیگه ای نگاه میکنم. تو #چین دفتر دارم و #قطعات اتومبیل #لودر و ماشین های راه سازی میخرم و همه دنیا مشتری دارم لذا به 45…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم امینه ملقب به امین کون گشاد. کون بزرگی دارم و بدنم سبزست . ۱۹ سالمه و این داستانی رو که میخوام بگم مال ۵ سال پیشه . یعنی وقتی که ۱۴ سالم بود و کلاس هشتم بودم . یه همکلاسی داشتم به اسم امیرعباس . خیلی تو…
این داستان تقدیم به شما من عمیدم بیغیرتم رو زن مامان آبجیم عاشق فحش ناموسم من دیگه اخر اخر بیغیرت شده بودم اوایل تو سایتای سکسی همین که به زنم فکر میکردم خود به خود ابم میومد ولی یواش یواش دیگه اثری نداشت تا جایی که عکسای زنمو اول بدون فیس بعد هم با فیس…
این داستان تقدیم به شما من از همون #بچگی و همون اول از پسرا بیشتر خوشم میومد و همه رفیقام پسر بودن،البته نه درک و فهم از پسرا و یا هر چیز دیگه ای نداشتم و هیچی نمدونستم،یکم گذشت تا رفتم مدرسه،ابتداییو بی خطر و بدون هیچ مشکلی گذروندم،ولی تو راهنمایی کم کم چشم و…
این داستان تقدیم به شما سلام این این داستان مال سال ۸۷ هست اون موقع من ۲۲ بودم و دانشجو من اون موقع چون دانشگاهم #رودهن بود خانواده پول داده بودن یه پراید بخرم و دنبال ماشین بودم که همه بچه محل میدونستن من ۵ت پول دارم. اون زمان این #گلدکویست مد شده بود و…