این داستان تقدیم به شما سلام سال 90 بود تهران داشتیم می رفتیم عروسی زنم گیر داد بریم یه تیکه طلا بگیریم جنوب شهر بود پیاده شدیم باد بود تا برسیم به طلافروشی هی باد می زد مانتو زنم میرفت کنار لباس مجلسی خیلی سکسی تنش بود تا نزدیک باسنش معلوم می شد چهار تا…
این داستان تقدیم به شما سلام کاوه هستم از شهر زنجان از یک خانواده تقریبا پر جمعیت و نسبتا مذهبی با سه خواهر بزرگتر و دو برادر و خودم که یکی مونده به آخرم برادر کوچکم در سن 53 سالگی مامانم بطور ناخواسته دنیا اومده الان 3 سالشه بقیه بین دو تا 4 سال اختلاف…
این داستان تقدیم به شما بابام در عین سرحالی و سلامت چهار سال پیش با سکته قلبی فوت کرد و ما را عزادار کرد از مامانم بگم مامان 44 سالش بود مثل یه دختر بیست ساله جوان و سرحال هفته و ماهی نبود خواستگار نیاد براش اخرین خواستگارش یکی از شهرداران اصفهانه که داماد دختر…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان تو کوستان … ببخشید تو داستان قبلیم گفتم محمد درشت هیکل چجوری مامانمو گایید این داستانم مال سال گذشته هست قبلش خودمو بازم معرفی میکنم اسمم اصغر هست و 20سالمه ومحمد دوستم همسن منه و شوهر مامانم هست چون صیغش کرده مامانم هم 38 سالشه کون تپل سایز…
این داستان تقدیم به شما سلام 21 سالمه اسمم سورنا بسیار زیبا هستم شکلم با دخترا مو نمیزنه طوری که سالهاست پدرم بخاطر من ما را از خانواده پر جمعیت خودش و خانواده مادریم. دور نگه می داره تا بخاطر فرم بدن من مجبور به پرسش و پاسخ نشوند و شاید تعرض مردان و پسران…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه بچه های شهوتی سلوا هستم 27 ساله من توی سکس خیلی هاتم و تقریبا میتونم بگم هیچ هوسی رو دل شوهرم نمونده، همه جوره منو کرده و میکنه. تو هر پوزیشن و از کس و کون. چند باری بعد از ازدواجمون با زنهای دیگه خوابیده، خودش اومده…
این داستان تقدیم به شما همه چی جلو چشمامه انگار همین دیروز بود ۱۹ سال پیش پدرم ماشینش چپ شد و فوت شد من ۱۰ سال بود بعد منم ۲ تا بچه کوچیکتر بود از پدر یه خونه با چند تا مغازه برامون موند بعد مراسم همه رفتن پی کار رو زندگی شون ماموندیم و…
این داستان تقدیم به شما سلام من پری هستم.از تبریز 22 سالمه سینه هام 75 کونم معمولی ولی خیلی نرم و یه کوس تپل و خوردنی حشری و عاشق کیر… اسم پسرعمم علی 24 ساله با یه کیر 17 سانتی که خیلی هم کلفته و همینطور سفید… من و علی از وقتی 13 سالم…
این داستان تقدیم به شما خواستگاری خاله بود. من و خاله نگین اختلاف سنی کمی داشتیم و بیش حد از نزدیک بودیم. نمیدونم شاید بخاطر این بود که خیلی سختی کشیده بود ، همه آرزو داشتیم خوشبختیشو ببینم بعد از فوت مامان بزرگ تنها فکرمون خاله نگین بود مامان بزرگ سه سال پیش بخاطر ی…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان سعید هستم ماجرای داستان سکس خودم و زن پسر داییم از اونجا شروع شد که پسر داییم که نظامیه ی مغازه بوتیک زد و از اونجاییکه من تو این کار سر رشته دارم خانمش بهم پیام میداد و مشاوره میگرفت کم کم احساس کردم کونش میخاره و همین…
این داستان تقدیم به شما داستان کاملا واقعی من مریم ک بدطور کونی شدم!! دوستان سلام.این داستان واقعی کونی شدن منه.من مریم هستم ۳۰ساله متاهل هستم و یه پسر دارم الان دوساله.داستان کون دادن من برمیگرده به موقعی که مدرسه میرفتم و ۱۵سالم بود.من سه تا داداش دارم که اولی از خودم دوسال بزرگتره و…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان خوبم. من رضا 38 ساله کارشناسی ارشد حسابداری مدیر مالی یک شرکت بزرگ هستم از خرم آباد لرستان متاهل 16 ساله ازدواج کردم دو تا بچه دارم اولی دختر 12 ساله دومی 7 ساله پسر هر دو محصل هستند خانمم را به پسند خواهر و مامانم گرفتم و…