برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما قسمت قبل ی بعد از ظهر پاییزی بود هوا گرگ ومیش ؛ رو کرده بود به تاریکی اصلا احساس سرما نمیکردم نم نم بارون میومد تو عالم خودم قدم میزدم با خودم رویاهامو میبافتم سال اخری بودم کنکور داشتم واسه کتاب تا اصفهان رفته بودم ‌.ی کورس سوار و پیاده…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من رضا هستم 26 سالمه و توی یک شرکت بازرگانی حسابدارم. آقای باقری رییسم مرد 50 ساله پولداریه که از دوبی واردات انجام میده. من حدود شش ماهه که با نسیم زنم ازدواج کردم. نسیم یک دختر 22 ساله زیباست. با قد 170 و وزن 75 با اینکه درشته…

  • این داستان تقدیم به شما سلام بهرام هستم از رودبار 23 ساله تازگیها چند روزی است کارمند شهرداری شدم. 10 ساله بودم برادر بزرگترم ازدواج کرد از همان روز ازدواجش علاقه زیادی به عاطفه زنش پیدا کردم او تقریبا 4 سال از من بزرگتر بود من با داشتن 10 سال خیلی از مسائل سکس را…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من امیر هستم ۲۹ سالمه و همسرم ندا ۲۳ سالشه. ندا هیکل تراشیده با سینه های نسبتا بزرگش همیشه میتونه یه شریک سکسی عالی باشه. من تو قسمت قبل اولین تجربه سکسی و گروهی مون رو براتون تعریف کردم.بریم سر ادامه داستان …   بعد از اون مسافرت، دیگه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من ونوس ام ۲۴ سالمه قدم ۱۷۰ و هیکل عربی و بدن سفیدی دارم با چشم ابروی مشکلی ک هر مردی رو ک بخوام میتونم مال خودم بکنم و بارها اینکارو کردم سه سال پیش طی یه اتفافی پرده ام گاییده شد میخوام داستان سکس خودمو مرد متاهلی ک…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان داستانی که میخواهم براتون تعریف کنم کاملا واقعی و جالب که برام اتفاق افتاده اسمم بهداد ساکن تهران هستم. من شغلم تولید مبل و سرویس خواب و کابینت آشپزخانه هستش بیشتر تولید کارگاهم رو تو نمایشگاههای دوره ای که تو شهرستانهای مختلف برگزار میشه رو میفروشم اگه بخواهم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من ی زن خیلی داغی هستم فک کنم از نظر قیافه و هیکل سکسی باشم که همه منو میکنن، سینه های درشتی از بچگی داشتم وچون خودم ریزه بودم تو چشم میزدن و همه بشون ور میرفتن منم که داغ ول میشدم و طرف هر کار دوست داشت…

  • این داستان تقدیم به شما من یک زن متاهل سی و پنج ساله هستم. با قد 173 و وزن 70. کمر باریک و پاهای کشیده و رانهای پری دارم. سینه های بزرگ سایز 85 و تنی برفی با موهای بور. کون تپل ژله ای و گنده. با اینکه یک دختر ده ساله دارم ولی هنوز…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من علی هستم 24 سالمه خالم اسمش نسرین 45 سالشه دختر داییمم مهسا 26 سالشه من از بچگیم با دختر داییم دکتر بازی میکردم تا یه دوره که از سرمون پرید از وقتی هم چشم باز کردم تو کف خالم بودم که سینه های بزگ و سفیدی داشت. من…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.   یه خاطره خوب وقدیمی مینویسیم فقط نطر یادتون نره.من الان ۲۶ سالمه این خاطره مال حدود ۱۲ سال پیشه وقتی تقریبا ۱۴ سال داشتم.ما توخونمون درخت گل داشتیم هنوزم داریم ولی به اندازه ی اونموقع گل نداره.همه ی همسایه هامون همیشه موقع گل دادن میومدن خونمون میگرفتن.خب طبیعتادختر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان خوبم.من اسمم علی.کارم توی یه ساندویچی توی بالاشهر تهرانه البته خونمون شهریاره ولی کارم اونجاست که به همین خاطر کارم شبها همونجا میخوابم ودرضمن شبها تنها هستم.ماهی سه چهارروز میرم خونمون.خلاصه…من تو ساندویچی پیک موتوری ام یعنی همه کار میکنم پیکم هستم.یه مشتری داریم که ثابته…

  • این داستان تقدیم به شما سلام احمد هستم 37 ساله از تهران تیپم کشیده با دماغی نسبتا بزرگ ولی به ترکیب صورتم میاد با دست و پاهای نسبتا بزرگ و کشیده با انگشت و ناخن های بسیار مرتب و زیبا قدم 191 است با رنگ پوست سبزه بر عکس دو برادر و تنها خواهرم که…