برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان، کتی هستم 28 ساله از تهران. امروز می خوام خاطره سکس با یکی از دوست پسرهامو به نام پژمان براتون تعریف کنم. درست 10 سال پیش توی فرودگاه دوبی در امارات متحده عربی دیدمش. پژمان از یک سفر کاری از چین بر میگشت و من از آمریکا به…

  • این داستان تقدیم به شما سلام امیر حسین هستم ۲۱ تهران یه چهره کاملا معمولی دارم و قد بلند من یه دختر عمو دارم که ۳ سال ازم کوچیک تره و از بچگی هم بازی بودیم و همیشه بهش حس خواهری داشتم تا این که این اواخر هی بهم گیر میداد و نمیزاشت باهاش شوخی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام حبیب هستم از خرم اباد 22 ساله خیلی رشید و هیکلی زنداداشم مریض بود داداش نبود بردمش دکتر دکتر فکر کرد زنمه کلی باهاش لاس زد گفت خانمت را ببر پیش زنان زایمان واژنش و رحمش مشکل داره ادرس دکتری را داد و نامه ای سفارشی نوشت که مریض…

  • این داستان تقدیم به شما زمستان 82 بود از جزیره کیش رسیدم تهران خواهرم سفارش بندانداز و اپی لیدی داده بود دیدم قیمتش مناسبه دو جفت خریدم و مقداری سوغاتی برای بچه هاش و مامان و خواهر کوچکم که 10 سالش بود ساعت 22 بود داشتم اماده بشم برم با اتوبوسهای مسیر قزوین سوار شم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام سی شهریور 89 بود وسطای هفته بود یادمه رفتم خونه زنداداش داداشم شیراز بود بخاطر طلبی که از یک شرکت پل سازی داشت رفته بود مونده بود بگیره بیاد زنداداش تازه پنج ماهه حامله بود هنوز هیچ شکمش تغییر نکرده بود شایدم بخاطر قد بلندش معلوم نبود میدونستم تو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان، من کتی هستم. من ازدواج کردم و امروز می خوام تجربه اولین سکس ضربدری خودم را براتون تعریف کنم. در توضیح باید بگم که سکس ضربدری یکی از انواع سکس هست که دو یا چند زوج، زن و شوهراشون رو با هم عوض می کنند. ایده این کار…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسم من اراد واین داستان برای وقتی هست که تازه رفته بودم کلاس ششم وشیش سال میشد که توی یک مدرسه بودم و درسم به شدت خوب بود هیچوقت دبیر ها یا مدیرا بهم گیر نمیدادن و لات مدرسمون بودم ولقبم اراد گریزلی بودحالا بریم سر اصل داستان…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خانواده من از بنیه مالی نسبتا خوب برخورداره پدرم تولیدی مبل و کابینت داره مامان کارمند بانک ملی است معاون شعبه است من و خواهرم هردو دانشجو هستیم منو درسا دوقلو هستیم متولد 78 هر دو خیلی شبیه به همیم کپ مامانیم بابام چش ابرو مشکی است مامان کاملا بلوند…

  • این داستان تقدیم به شما من علی هستم قدم ۱۶۰ وزنم ۶۰ ک منو پسر خالم باهم عین برادر میوندیم و من هم روی مامانم قیرت داشتم هم روی خالم و از انجایی که پسر خالم قیرتش مثل باباش کیری بود خالم با تاب شلوارک میه مد رو بالکن با نیم استین میه پیش دوستای…

  • این داستان تقدیم به شما بیش از دهسال بود مهری در دودمان ما دل منو می لرزاند مهری عروسی جوان (15 ساله) درست از شبی که در یک سمت کرسی خوابیدیم و پستی و بلندی های تنش جفت پستی بلندی های من در بغلم قرینه شد دهها و صدها بارم بیشتر بغلم جا گرفت و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام زنداداشم که شباهت خیلی زیادی به جوونیای پوری بنایی داره از حرکاتش حدس می زدم منو طوری دیگه دوس داره حدود شیش سال پیش یک روز که از عروسی دوستم می اومدم نگو خونه کسی جز سمیرا نیست با دستش زد در باسنم گفت عجب تیپی اگه دختر بودی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من صدف هستم. یک زن متاهل 30 ساله با قد 170 سینه های بزرگ و کپلهای گنده. بخاطر زیبایی زیادم دائم مورد توجه مردها هستم. تو فامیل اکثر مردها بهم چراغ میدن. تو خیابون و موقع خرید فروشنده ها سعی دارن باهام لاس بزنن. ولی من سرم تو زندگیمه.…