برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما شایان رو میآوردم زیرزمینمون بکنمش ، ولی چون زود ارضا بودم ، خوشم نمیومد زود کارمون رو تموم کنم ، چند بار امتحان کردم کیرمو تا میاوردم سوراخ کونش تا بره توش آبم میریخت . کونش باز باز بود و سوراخش صورتی رنگ بود ولمبرهای کونش وای بهتون نگم که…

  • این داستان تقدیم به شما 3 فروردین 98 منو شهرام و همسرانمون مهتاب و فرانک راهی سفر به سمت کردستان شدیم از تهران به همدان و از همدان به سقز از سقز به مریوان از راه کم تردد کوهستانی از مریوان به سنندج سمت کرمانشاه و روانسر و جوانرود و بانه و خلاصه در هر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان سام هستم الان كه اين داستانو مينويسم ٢٠ سالمه ولى اتفاقات اين داستان براى دوسال پيشه و ميخوام براتون ريز و درشت ماجرارو تعريف كنم.قيافم بد نيست و سه سالى ميشه باشگاه ميرمو هيكلم رو فرمه اين داستانى كه ميگم در اصل داستان نيست و خاطرست يكم طولانيه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام رامین هستم از تبریز چند سالی بود داداشم که کمی تو کارهای خلافم دست داره با زنی خوشگل که حوری بهشت بود ازدواج کرده بود از روز عروسیشون من عاشق تک تک اعضای تنش بودم و سیر نمی شدم ولی خیلی مذهبی بود و می ترسیدم پا نده اسمشم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام این اولین نوشته منه ولی حدود دوساله با این سایت اشنام و داستانهاش رو اغلب میخونم علت اشناییم هم پسر باجناقم بود که خیلی منو دوس داره معرفی کرد داستان از اونجا شروع شد که ی شب اشتباهی در یک شلوغی شب مسافرت تو یه چادر سه خانواده خوابیدیم.…

  • این داستان تقدیم به شما من فقط یه بار خیانت کردم وطعم کیر کلفتو چشیدم هر چند فرقی نمیکنه چه یه بار بدی چه صد بار   سه سال پیش رفته بودیم آنتالیا یه روز قبل دخترم یه گیره سر پسند کرد تو شهر گفتم نه نخریدیم. هتل یه کارگر سیاه پوست داشت  هیکلی خوش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام، من اسمم ساره است ، صدوشصت ودو سانت قد دارم و سفید هستم وموهام خرماییه  ، من 22سالمه و دوتاخواهربزرگترم ازدواج کردن و یک برادر کوچکترازخودم دارم که 19 سالشه   ی پسردایی دارم بنام بابک که بامن هم سنه ، قضیه ازاونجا شروع میشه که یکروز که میخاستم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه اسم من یاسر هست و مادرم زهره مادرم وقتی چهارده سالش بود زن دوم پدرم شد که سنی ازش رفته بود مادرم وارد خونه ای شده بود که بچه های پدرم از مادرم بزرگتر بودن واسه همین پدرم یک خونه براش گرفت توی شهری که مابودیم این…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان این داستان زندگی منه امیدوارم شق کننده باشه براتون من شاهینم 25 سالم هست قد 190 و خوشقیافه صورت خوبی دارم بدنی رو فورم و یه کیر 17 سانتی زنمم غزل 22 ساله قد 170 و بدن لاغر مانند کون نسبتا خوب سینه هاش 70 و سبزه مایل…

  • این داستان تقدیم به شما از زمانی که از نوجوونیم یادمه عاشق فیلمای کاکولدی بودم اما اینکه کاکولد زنم بشم حتی به ذهنمم نمی رسید. سال 99 با دنیز ازدواج کردم. یه دختر چشم سبز بور ترک که هیکلش مثل دختر دبیرستانیا بود. 168 قد، 55 کیلو وزن. اوایل خیلی رومون باز نبود برا اینجور…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من ماندانا هستم ۲۸ سالمه همه منو مانا صدا میکنن و گرایشم ارباب و بردس کلا خیلی دوست دارم بهم بی احترامی بشه دستور داده بشه البته اولا اینو نمیدونستم همه چی برمیگرده به وقتی که کوچیکتر بودم ما توی محلمون از بچگی یه همسایه داشتیم که خیلی باهاشون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . توی خوزستان شهرستان بهبهان که قزوین انگشت کوچکش هم نمیشه زندگی میکنم . من سهیل هستم . بدنم خوبه ، رونام و کونم سکسیه ، بدنم خیلی مو داره ‌‌‌. توی بچگی خیلی دوطرفه کرده بودم . بزرگتر که شدم فقط فاعل بودم و با دخترا میپریدم .…