این داستان تقدیم به شما کیانوش آخرین کارتن رو هم بالا آورد و رو بقیه وسایل گذاشت و یه صندلی پیدا کرد و خودشو روش انداخت و نشست و گفت: آخ مردم از خستگی، آخه مگه خونه قبلی چش بود که گیر دادی بیاییم اینجا؟ منم در حالی که یه لیوان آب خنک به دستش…
این داستان تقدیم به شما وقتی یه مدت سکس نداشتم تمام سلولهای بدنم ازم تقاضای کیر میکردن،خب من یه دختر سبزه و بسیار شهوتی ام! حالا سبزه بودن چه ربطی به شهوتی بودن داره؟؟ میگن سبزه ها آتیش شهوتشون بیشتره. حالا شما بمن بگید این درسته یانه؟! بگذریم… یه روز که کخِ کیر افتادِ بود…
این داستان تقدیم به شما یازده ساله بودم همراه زن داداشم شهین از روستایی در زنجان به شهر می رفتیم شهین ۱۷ ساله بود و بخاطر تایم پزشکی باید روز معینی مراجعه میکرد بابام پیر بود و توان اومدن نداشت داداشم هم اهواز در شرکتی کار میکرد مادرم اجازه مرخصی منو گرفت همراه شهین کرد…
این داستان تقدیم به شما ادمین: فحش دادن زیر کوصتانها کاملا آزاد میباشد. *** سلام اسم من حسینم ۲۱ سالمه کیرم ۲۰ سانته و کلفته و میترا هم همسایمونه حدود یک و هفتاد پنج قدشه و حدود ۳۵ سالشه این سفیده کون بزرگ و کسش که نگم براتون . من خیلی تو کفش بودم و…
این داستان تقدیم به شما اوایل بهمن ماه بود چند ماهی از ازدواجم با حامد میگذشت هنوز دانشجوی پیام نور هستمم قرار شد بریم شمال با عمویم ( من از بچگی میگم عموجون) تماس گرفتم میخوایم بیایم شمال خوشحال شد گفت خوش اومدین بیاین تنهام پرسیدم زن عمو کجاست ؟ گفت تهران بازم گفتم چطور…
این داستان تقدیم به شما دختر باجناقم اسمش یلداست مدتی در جزیره خارک بخاطر ماموریت شوهرش دور از همه ما بود چند روز پیش میاد تهران کرج منم خونم تهرانه ولی باغی در کرج دارم تلفن کرد که خالم خونه است گفتم اره خبر داد شب یلدا میاد خونه ما اسمش فاطی است یک داف…
این داستان تقدیم به شما خیلی وقت بود شهلا رو تو خیابون میدیدمش. همیشه اتفاقی و تصادفی جلوم سبز می شد. با اینکه سنش از من خیلی بالاتر بود، ولی چهرۀ خیلی سکسی و جذابی داشت. شاید مردای دیگه اونو شبیه یه زن معمولی میدیدن: بدون آرایش و بدون لباسای چسبان؛ ولی من که به…
این داستان تقدیم به شما لذتی که هرگز تکرار نشد… سال ۹۴ در یکی از روستاهای توابع اشکورات شمال سمت مرزی استان قزوین تو خونهی ویلایی دو طبقه که طبقه پایین چندین اتاق و انباری و غیره داره همه طبقه بالا زندگی میکنیم حیاط حدود بیش از ۱۰۰۰ متر در ورودی از کوچه عریض ۱۶…
این داستان تقدیم به شما دختری که عاشق و معشوق بودیم سر یک اشتباهم عروس داداش، و زن برادر زاده ام شد سالها گذشت مونا سومین و آخرین فرزندشم با سزارین دنیا آورد به بهانه های گوناگون باهاش تماس بدنی میگرفتم دستمو به شکمش میزدم که مواظب باش چاق نشی پاهاشو ساقشو دست میکشیدم ولی…
این داستان تقدیم به شما من عمید هستم بیغیرت کونی چند روز پیش از هایپر ساعت حدود 11 بود برگشتم خونه یه چیزی بردارم تا رسیدم دم در واحد دیدم صدای زنم داره میاد بعد هم صدای یه پسره بعد ها فهمیدم تعمیر کار که پسره داشت میگفت شوهرت نیاد که دیدم زنم گفت نترس…
این داستان تقدیم به شما کلفت تر از مال سعید سلام مهناز هستم 25 ساله از خود تعریف نباشه زیباترین و خوشاستایل ترین زن فامیل هر دو طرف هستم قد 170 وزن 66 سایز باسن XL کمر باریک سایز L سینه هام 80 گردن بلند و مو خرمایی از تهران، دو سال پیش ازدواج…
این داستان تقدیم به شما به منم برادر شوهرم امپول می زد اوایل ازدواجم بود برادر شوهرم اب دهنش می رفت وقتی باسن منو می دید و می مالید 20 تا امپول بود باید روزی یکی می زدم تا میخوابیدم شورتو شلوارمو تا زیر باسنم میدادم پایین کیرش عینهو دکل زیر شلوار تو خونه ای…