این داستان تقدیم به شما شب مه آلودی بود، داشتم می رفتم به یه ایالت دیگه. چند ساعتی بود که رانندگی می کردم و یه جورایی خسته بودم. داشتم رادیو گوش می کردم تا خواب نبره. باید شصت کیلومتر قبل تر نگه می داشتم، قهوه و نون بیگل می گرفتم، ولی می خواستم، قبل اینکه…
این داستان تقدیم به شما سلام من سارا هستم.میخوام خیلی خلاصه داستان اولین و آخرین خیانتی که کردم بگم.قرار نیست بگم بد بود یا خوب فقط میخوام تعریف کنم و حس خودم بگم. الان من ۲۸ سال دارم و یه دختر کوچیک هم دارم ولی این داستان واسه ۲۵ سالگی منه…. *** ۲۳ سالگی با…
این داستان تقدیم به شما یه همسایه ای داشتیم به اسم فاطمه یه دختر ۲۰ ساله لاغر و پر رو بود من اون موقع ۱۸ سالم بود و اینو از بچگی اذیت میکردم و با هم کل کل داشتیم… *** چن وقتی بود باهام مهربون شده بود و دیگه جواب اذیتامو نمیداد واسم عجیب بود…
این داستان تقدیم به شما سلام من طوبی 36 سالمه دوتا بچه دارم ویک شوهر بی مسولیت و تنبل. چندین ساله ازدواج کردم و همیشه با گرفتاری و رنج دست به گیریبون بودم هیچوقت به هیچ مردی یا رابطه و لذت جنسی با کسی تو این سالها فکر نکردم و حتی به نوعی از هرچی…
این داستان تقدیم به شما چند وقتی بود بد جوری دندانم اذیتم می كرد از طرف یكی همكارانم یه دكتر توی بالا شهر به من معرفی شد كلی هم از كارش تعریف كرده بود بعد ازتماس با مطبش برای دو روز بعد ساعت 8 شب به من وقت دادن وقتی رسیدم. فقط یه مریض تو…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان این داستانی که میخوام واستون تعریف کنم برمیگرده به عید پارسال که رفتیم مسافرت… *** من اسمم ساسان و 23 سال دارم قدم 185و وزنمم تقریبا 80 کیلو تعریف از خود نباشه ولی اینو بگم یه استیل خوب دارم چون 3 سال که باشگاه میریم بهتره خستتون نکنم…
این داستان تقدیم به شما درود به همه دوستان عزیز، علیرضا هستم سی و پنج ساله و ساکن جنوب ایران، هفت سال پیش ازدواج کردم و یه زندگی معمولی دارم… *** سه سال پیش از طریق یک گروه تو واتساپ که توسط یکی از همکاران تشکیل شده بود، با یه خانم تهرانی آشنا شدم، اسمش…
این داستان تقدیم به شما بعد از اینکه داستان این سعید طوسی پخش شد یاد یه خاطره افتادم از خودم که مرتبط بود با این و به این فکر کردم که چه قدر زیادن که مثل من این اتفاق واسشون افتاده و نمیتونن بگن… *** من فاطمه هستم الان ۱۹ سالمه اون موقع ها ۱۴…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان این خاطره بر میگرده به اوایل شروع فعالیت کاریم که تجارته… *** من سومین سفر خارجیم بود که یادمه اون شب ایران قهرمان والیبال آسیا شد و به همین مناسبت با یکی از دوستانم که در پرواز با هم آشنا شدیم و یک جا هتل گرفتیم…
این داستان تقدیم به شما نمی دونم از کجا شروع کنم .راستش من از وقتی که فرق بین کس و کیر رو میفهمیدم و روی ناموس غیرتی شده بودم همیشه رو مامانم حساس بودم . یجورای غیرتی میشدم وقتی مردای همسای یا مردای فامیل یا پسر عموام مامانمو دید میزدن . خدایشش مامانم جیگره اینو…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه اسمم کاظم هستش 33 سالمه و زنم مهسا 25 سالشه سبزست و کون خوش فرمی داری مثل خیلی از زنهای دیگه ما با هم رفته بودیم مسافرت شمال نزدیکای غروب رسیدم بابلسر و رفتیم یه سویت اجاره کردیم و وسایلمونو گذاشتیم پایین وچون خستع بودیم خوابدیم .…
این داستان تقدیم به شما سلام. من رعنام ۳۰ساله ۵ ساله که عروسی کردم… *** زندگی خوبی دارم وشوهرم مرتضی هم مرد خوب وایده آلیه اما یه مشکل تو رابطه جنسی داریم اینه که مرتضی خیلی دلش میخواست از کون منو بکنه ومن هم میترسیدم مرتضی خیلی داغ وحشریه شاید هزار بار بهم گفته بود…