این داستان تقدیم به شما سلام به همه اسمم کاظم هستش 33 سالمه و زنم مهسا 25 سالشه سبزست و کون خوش فرمی داری مثل خیلی از زنهای دیگه ما با هم رفته بودیم مسافرت شمال نزدیکای غروب رسیدم بابلسر و رفتیم یه سویت اجاره کردیم و وسایلمونو گذاشتیم پایین وچون خستع بودیم خوابدیم .…
این داستان تقدیم به شما سلام. من رعنام ۳۰ساله ۵ ساله که عروسی کردم… *** زندگی خوبی دارم وشوهرم مرتضی هم مرد خوب وایده آلیه اما یه مشکل تو رابطه جنسی داریم اینه که مرتضی خیلی دلش میخواست از کون منو بکنه ومن هم میترسیدم مرتضی خیلی داغ وحشریه شاید هزار بار بهم گفته بود…
این داستان تقدیم به شما سلام. عسل هستم 25سالمه 1ساله ازدواج کردم,خیلی حشریم دلم نیومد خاطره سکس چندشب پیشمو واستون تعریف نکنم… *** غروب بود,منم دراز کشیده بودم,چند روز بود به همسرم گفته بودم دلم مشروب میخواد,اونم هی فراموش میکرد.زنگ زدم بهش گفتم از دوستش بگیره میخندید میگفت ول کن نیستی نه؟ منم بالحن بچگونه…
این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت همه دوستان عزیز. این داستان نیست و واقعیتیه که فکر میکنم فانتزیه خیلی از مردهای متاهل باشه … *** من مجید هستم 35 سالمه وخانمم سارا 30 سالشه از ظاهرمون بگم که سارا باقدی 165 وزنی 75 سینه 90 با بدنی سفید وتوپر وواقعا سکسی ونازی داره خصوصا…
این داستان تقدیم به شما امسال تابستون تو شمال یه ویلا لب ساحل گرفتیم. زنم شراره خیلی لباسش خیلی ناجور بود پسره هم از کسو کونش چش بر نمی داشت ( کسی که ویلا رو به ما اجاره داد و میگم )… *** زنم یه ساپورت نازک پوشیده بود با مانتو جلو باز حتی رنگ…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه حشریا. امیدوارم خوب باشین میخوام داستان سکسمو با دوتا دختر عموهام که با هم خواهر هستنو براتون تعریف کنم… *** از خودم بگم که قدم 180 هستش و لاغر اندامم نه زیاد خوشگلم نه زشتم ولی یه کیر دارم که 17 سانته و تقریبا کلفته خیلی جیگر…
این داستان تقدیم به شما نمیدونم از کجا شروع کنم و چه جوری بنویسم دنبال جذابیت و….. غیره نیستم و حتی فکر کردن و به یاد اوردن اون خاطراتم واسم دردناکه فکر نکنم هیچ وقت بتونم فراموش کنم اون همه ظلمی که در حق من شد هر وقت به اون دوره فکر میکنم ناخوداگاه اشک…
این داستان تقدیم به شما امير كه رفت منم ته مونده مشروبم رو سر كشيدم و سيگاري روشن كردم. پاشدم و تو همون حال داغونم رفتم سراغ اتاق خواب . در گاو صندوق رو باز كردم و عكس مونا رو برداشتم. نگاهي بهش كردم و بي اختيار اشك تو چشمام جمع شد. فندك رو روشن…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان سکسی و حشری اما با فرهنگ. چون سرانه مطالعه رو بالا میبرید با مطالعه داستان… من یه 4 5 ماهی میشه با این سایت آشنا شدم، در واقع بعد از فوت پدرم و از روی تنهایی و افسردگیو سرگرمیو گذروندن وقت و البته پیدا کردن دوستای حشری…
این داستان تقدیم به شما سلام خانواده من تو شهرستان زندگی میکنن و من برای تحصیل و بعدش کار به تهران اومدم توی تهران خونه اجاره کردم و حسابی چسبیدم به کار.درآمدم خوب بود و واسه خودم ماشین خریدم.ی زندگی ساده و راحت.بدون دغدغه و پر از خاطرات سکسی چون تو خونه تنها بودم سکس…
این داستان تقدیم به شما یادت هست؟ با یک پیام ساده شروع شد گفتی تجربه ای جدید میخواهم پرسیدی سکس حالش چجوریه؟؟ نوزده سالت بود از پدر سختگیرت گفتی از مادر محجبه ات ندونستی که به تو دروغ میگفتم از خونه فرار کردی گفتی دنبالم بیا فکر کردی اغوش من آرامش داره تنت از گریه…
این داستان تقدیم به شما پانزده سالم بود که ازدواج کردم یعنی شوهرم دادند. سی و چهار سالم بود که شوهرم روبر اثر حادثه توی کارخونه ای که کار میکرد از دست دادم دوتا پسر دارم که اولی 18سالشه و دومی 12… *** رشید رو از زمان بچگیش می شناختم چند سالی از پسرهای من بزرگتر…