این داستان تقدیم به شما سلام من سعیدم ۳۸ متاهل ودوتا بچه دارم،ماجرای من ومهسا دخترباجناغم روبراتون خلاصه شده تعریف میکنم… *** خلاصه من یه باجناق دارم که ۱۵ سال ازمن بزرگتره وحدود پنجاه وخورده تی سنشه،خواهرزنمم پنجاه سالشه ولی خداییش آخرشه،خوشگلیش ،اندامش،قیافش،همه چی تمومه به اسم شیرین خانوم که این شیرین جون (خداییش هلاکشم…
این داستان تقدیم به شما با سلام.اسم من منیژه است.45 سالمه.دوتا دختر دارم که هر دوتاش شوهر کردن.دوماد بزرگم معلمه و خیلی سنگین و محجوبه ولی داماد کوچیکه ام ۲۸ سالشه و یه جانوریه برا خودش.اسمش یاسر هست و کیش توی یه شرکت بزرگ ساختمانی،مهندس ناظره. حالا از پررویی اش بگم،یادمه چهارماه بعد نامزدی عقد…
این داستان تقدیم به شما سلام من ندا هستم ۲۴ سالمه چهار ساله ازدواج کردم. میخوام واستون خاطره اولین سکس با داداش کوچیکم مهدی رو واستون بنویسم امید وارم خوشتون بیاد… *** من یه دختری با قد متوسط هستم رون و باسنم پر و نرم هستن کمرم باریکه رنگ پوستم روشن چشم و ابرو مشکی…
این داستان تقدیم به شما من دیوونه ی سکسم! یعنی معمولا کارایی رو انجام میدم که نباید بکنم!! بعنوان مثال خدا نیاره اون روزی رو که حشری بشم وکیری دم دستم نباشه، اونوقت دیگه هیج کسی از دستم در امان نیست. از دوست پسرای خواهرم گرفته تا دوستای دختر خودم و همسایه ها و خلاصه هرکسی…
این داستان تقدیم به شما سلام من سینا هستم و میخوام داستان سکسمو با مامانم براتون تعریف کنم: مامانم سایز سینه هاش هفتاد و پنج-کون بزرگ و سفید-نسبتا تپل-سی و سه سالشه و سفیده… *** یه شب که بابام کار داشت و مجبور بود تا پس فردا بره یه جای دیگه مامانم اومد رو تخت…
این داستان تقدیم به شما سلام.اسم من شهره هست و الان اول دبیرستان هستم.یه داداش کوچیک دارم که پنجم دبستان هست.بابام سرگرد نیرو انتظامی هست و مامانم خیاطی میکنه… این موضوع برمیگرده به سه سال پیش که دوم راهنمایی بودم و داشتم برا امتحان میخوندم.یه پسردایی دارم که دیپلم هست و بعضی وقتا میومد به…
این داستان تقدیم به شما سلام . داستانی ک میخام تعریف کنم مربوط به سه سال پیش وقتی 23سالم بود… *** من اسمم شیداست قدکوتاه با کون خیلی گنده و ی قیافه معمولی خیلیم دختر توسر خوری بودم همیشه و خیلی خجالتی…. تا اون موقع سکس هم نداشتم. خلاصه ی شب خونه یکی از اقوام…
این داستان تقدیم به شما با یه دختری دوست بودم از توی یه مهمونی با هم آشنا شدیم اسمش مهشید بود سبزه بود با موهای سیاه و چشمهای درشت عسلی خوشگل و خواستنی بود . خونه شون فردیس بود . راستش مهشید کاسب بود اما زیاد بیرون نمی رفت چندتا مشتری داشت که از طریق…
این داستان تقدیم به شما سلام من نگارم ۲۱ سالمه و تهران زندگی میکنم اون شب بعد از یه هفته که پریود بودم قرار بود دوباره برگردم سر کارم. کار من جندگیه. خجالتی هم نداره شغلم اینه. خودم که حسابی دلم واسه کس دادن تنگ شده بود نمیدونم چرا توی پریودی بیشتر از هر وقت…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه ، من اسمم آوا و 18 سالمه .خوش هیکلم سینه ها و کونم نسبت به بدنم تپل تر و از نظر بقیه خوشگلم ، رنگ پوستم تقریبا سبزه هستش و موهام بلند و مشکی. میخوام یه داستان در رابطه با خودم و دوس پسرم براتون بگم…امیدوارم خوشتون…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان خاطره م برمیگرده به حدود 10 سال پیش. اونموقع من 20 سالم بود و دخترعموم معصومه 21 سالش بود. از خیلی وقت پیش باهم لاس میزدیم و اشاراتی بینمون رد و بدل شده بود حتی یه بار عمدا کلی خودمو به کونش مالیده بودم ولی اتفاق مهمی نیفتاده…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان گلم *** بعد از کلی صحبت با سحر در مورد کیش و سکس و تفریح،خدا حافظی کردم. بالاخره روزه رفتنمون رسید،امیر علی زنگ زد گفت ساعت 8 شب پروازمونه، کلی خوشحال شدم و گفتم باشه به سحر میگم که گفت نیما بهش گفته،بعد از کمی صحبت خداحافظی کردیم.رفتم…