برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما بوی عید تقریبا از اواخر بهمن به مشام میرسه،من عاشق چیزای جدیدم،مبلمان جدید،خونه جدید،ماشین جدید،سال جدید،حتی سکس جدید ولی با یه آدم قدیمی! تنوع سکس موقعی خوبه که با یه نفر تجربیات جدیدی داشته باشی،وگرنه وارد کردن آدمای جدید و دردسرای یه رابطه تازه!نه وقتشو دارم نه انرژیشو.دیشب که اومد،خوابیده…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان .من یه خواهر زن دارم که حشری و برای کیرم میمیره… *** یکی از روزهای تابستان زنم بچه دومش وبه دنیا اورد و بردنش خانه پدریش، منم هر روز میرفتم به بچه و زنم سر میزدم و میرفتم خونه استراحت البته این بعد کار بود یه شب تا…

  • این داستان تقدیم به شما بهار و تابستون سال 92 هر هفته میرفتم کوه. تک و تنها … مختصر وسایلی در حد کمی خوراکی، کمی آب ، یک زیر انداز با خودم می بردم. هر 5 شنبه می رفتم تا با خودم خلوت کنم. علتش هم این بود که دختری رو که دوستش داشتم و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . داستانی که میخوام بگم خدمتتون مال ی هفته پیشه اول از همه واسه اینکه لو نریم  همه اسم ها مستعاره… *** اسم من پدرام 23 سالمه از تهران حدودا دو سه سال پیش با ی دختری اشنا شدم که خدایش خوشکل بود و مجذوبش بودم و واقعا خونواده ای…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.خدمت اون کسایی که میان میگن محرم و این کس شعرا عرض کنم که خودتم مشکل داری و اومدی داری میخونی فکر کنم ولی مهم نیست دوستانی که علاقه دارن رو چشم ما هستن.در ضمن این قضیه با محارم سکس نکنید رو قدیما برای این ساخته بودن که خدا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. بي مقدمه ميرم سراغ داستان سكسى خودم و زنم با رفيقم… *** اسم من مسعود سه ساله ازدواج كردم اسم زنمم فرنوش من دركل آدم داغ و حشرى هستم زنم از خودم بدتر كيرم فوق العاده كلفت و البته درازه حدودا پونزده سانت ، زنمم خيلي خوشگل نيست معمولى…

  • این داستان تقدیم به شما سلام بر دوستان! اسمم عرفان و30 سالمه تقریبا خوش قیافه واین خاطره به 6 سال پیش برمیگرده که اون موقع بدنسازی هم میرفتم خیلی خوش استیل شده بودم. من تو پایگاه بسیج مسوول کتابخونه بودم البته ما اونموقع بسیجی مخلصی نبودیم وبرای جنگولک بازی وشیطنت میرفتیم پایگاه اونم ماهی یکی دو شب…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان عزیز خاطره ای که براتون تعریف میکنم  حدود چند هفته پیش رخ داد …البته پایه ریزیش از چند ماه پیش طی جریان های مختلف ریخته شده بود . *** من یه دوستی داشتم به اسم حامد که حالا بعد اون اتفاق دیگه باهام قطع رابطه کرده…

  • این داستان تقدیم به شما زبونش رو روی کسم بالا پایین میکرد و فرو میکرد داخل و به سقف کسم ضربه وارد میکرد دیوانه وار آاااااه و ناله میکردم و به ملافه ی روی تخت چنگ میزدم ناله هام اتاق رو پر کرده بود برای دومین بار ارضا شدم و نالیدم : سامان کافیه کیرت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم آرمانه ۲۶ سالمه، من گی نیستم و این تنها داستان گی من با بهترین دوستم فرید هستش… *** من و فرید از ۶ سالگی همسایه بودیم تو بچگی بعضی وقتا شیطونی سکسی میکردیم، تهش این بود که دودولامونو نشون هم بدیم و ته تهش به دودولای هم…

  • این داستان تقدیم به شما معصومه از جمله کارمندایی بود که تونسته بود با وسواسی که من تو کارم دارم کنار بیاد ، همیشه فعال و پر انرژی کار می کرد اما چند وقتی بود که حال و حوصله ی کارو نداشت البته من بهش حق میدم ، طلاق گرفتن و جدا شدن برای هر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان. من اسمم امیره و 16سالمه و اسمه مامانمم مهساس.ماهمسایه پایینی مون یه زن فلیپینی که شوهرش ایرانیه.رابطه مامانم با اون زن فلیپینیه خوب بود هر چن وخ یه بار همو می دیدن تا این که قرار شد بره جشن کریسمس به خونه یکی از فامیلای همسایمون تو…