این داستان تقدیم به شما همیشه با خودم میگفتم دیپلم که بگیرم دیگه راحت میشم، چه خیال باطلی. از چی راحت شدم؟ از درس و مشق اجباری و گز کردن راه خونه به مدرسه. چی بدست آوردم؟ الافی، بگومگو با همه وتحمل برادر لوسی که بعد از هدر دادن همه پس انداز خانواده دست از…
این داستان تقدیم به شما سلام و وقت بخیر … گاهی اوقات موضوعات اطراف ما خیلی ساده هستن و ما نیاز نیس اینقد اونارو به خودمون سخت بگیریم فقط کافیه خودمونو تو اون فضا در نظر بگیریم و بعد تصمیم بگیریم… من مهران هستم تک فرزندم و مدتیه واسه کار به یکی از شهرهای جنوبی…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من ایلیکا هستم الآن ۲۹ سالمه اما این داستان مال سه سال پیشه. من و کیارش خیلی باهم صمیمی بودیم.کیا تو دانشگاهمون بود و بعد از کلی سعی و تلاش من اجازه دادم باهام رفیق بشه. من قدم ۱۷۰ و وزنم ۶۹ و اونم قد ۱۸۷ و وزن…
این داستان تقدیم به شما اسمم میلاده.نزدیک به ۳ ساله که ازدواج کردم. زمانی که خواستم برای اولین بار با زنم ارتباط جنسی داشته باشم متوجه شدم که دختر نیست از انجاییکه خیلی دوستش داشتم و از ترس ابروریزی پیش خانواده وبستگان ودوستان واطرافیان سکوت کردم وهیچ عکس العملی نشون ندادم و فقط اززنم پرسیدم…
این داستان تقدیم به شما ماجرا به زمانی برمیگرده که دخترم آنی 17 سالش بود و تو امتحان علوم رد شد. بچه بیچاره حتی هر روز بعد مدرسه به کتابخونه می رفت و میدونستم که کلی درس میخوند. از طرفیم از معلماش میخواست تکالیف بیشتری بهش بدن. ولی اساسا دختر خیال پردازی بود و غرق…
این داستان تقدیم به شما اسم من حسینه 18 سالمه من میخوام داستان سکس با خواهر دوستمو بگم … *** من یه دوست دارم به اسم علی که ۱۰ ساله با هم دوستیم خیلیم صمیمی یه سال از من بزرگتره . این دوستم علی یه خواهر داشت به اسم سودا .ما چون تو یه محله…
این داستان تقدیم به شما اون اوایل یه موتورسیکلت خریده بودم و تفریح آخر هفته ها و روزهای تابستونم شده بود گاز دادن تو جاده های بیرون شهر بین مزارع یا اطراف جنگل و دریاچه. یه روز گرم تابستون که با موتور انداخته بودم تو دشت با خودم گفتم دور از چشم پلیس کلاه کاسکتم…
این داستان تقدیم به شما منو حمید تو پارک دنبال یه جای دنج میگشتیم. حميد يه کم عصبيه و کلا” فراري از شلوغي. از نظر حميد اگه سه نفر تو صف نونوايي باشن يعني شلوغ. یه کنجی پیدا کردیم که دور و برش درخت زیاد بود جای نشستنم داشت. نشستیم و تو حال خودمون بودیم…
این داستان تقدیم به شما سلام من مهسا هستم اول از خودم براتون بگم قد ١۶٧ وزنم هم حدود پنجاه کیلو پوستم هم تقریبا سفید داستان بر میگرده به حدود ٣سال پیش وقتی نوزده بست سالم بود من با دختر عموم پریسا خیلی با هم راحت بودیم و هستیم تقریبا هم همسن هم هستیم من…
این داستان تقدیم به شما سلام .اسمم ثناست اصلا دلم نمیخواد مثل بقیه بگم الم و بلم یه دختر کاملا معمولی با یه اندام معمولیم نه کون گنده ام نه ممه ام هشتاد و پنجه نه چشمام رنگیه… *** من از بچگی خیلی حشری بودم وقتی ۴ـ۵سالم بود با پسر همسایمون که اسمش دانیال بود…
این داستان تقدیم به شما سلام… *** من یه زن عمو دارم اسمش مریمه از وقتی اومد تو خانواده ما عاشقش شدم اندام قشنگیشو داشت بیشتر از همه عاشق کونش بودم به همین خاطر زیاد میرفتم خونشون ، خونشون تو یه شهر دیگه بود که با شهر ما تقریبا 30 دقیقه فاصله داشت منم هر…
این داستان تقدیم به شما سلام،اسم من امیر علیه،17سالمه از تهران اولین بارمه از تجربه های سکسام داستان مینویسم،اغلب سکسام با دختر و زنای خونه تیمی بوده ولی این سکسم ک بهترین سکس عمرم بود خیلی برام هیجانی تره از هشت سالگی فوتبال بازی میکردم و وزنه میزدم بخاطره همین بدنم فرم داره و اهل…