این داستان تقدیم به شما سلام… *** من یه زن عمو دارم اسمش مریمه از وقتی اومد تو خانواده ما عاشقش شدم اندام قشنگیشو داشت بیشتر از همه عاشق کونش بودم به همین خاطر زیاد میرفتم خونشون ، خونشون تو یه شهر دیگه بود که با شهر ما تقریبا 30 دقیقه فاصله داشت منم هر…
این داستان تقدیم به شما سلام،اسم من امیر علیه،17سالمه از تهران اولین بارمه از تجربه های سکسام داستان مینویسم،اغلب سکسام با دختر و زنای خونه تیمی بوده ولی این سکسم ک بهترین سکس عمرم بود خیلی برام هیجانی تره از هشت سالگی فوتبال بازی میکردم و وزنه میزدم بخاطره همین بدنم فرم داره و اهل…
این داستان تقدیم به شما سلام اول از همه باید بگم این ماجرا برای 16 سال پیش هست و خیلی ترتیب مراحل رو یادم نیست ولی یادم هست که چه کارایی باهم کردیم. اول شخصیتهای ماجرا رو واستون معرفی میکنم 1-خودم ساسان که 9 سالم بود. 2-دوستم حمید که اونم 9 سالش بود. 3- پروانه…
این داستان تقدیم به شما مجرد که بودم با توجه به شرایط وجو حاکم بر خانواده و فامیل و همینطور شرایط شهر کوچکیمون علنا در تنگنا برای دفع خواسته های جنسی بودم نه دوست پسری نه چیزی خلاصه تو شرایط نافرمی دبیرستان تموم شد و از قضا شانس بدما دانشگاه هم تو همون شهر خودمون…
این داستان تقدیم به شما سلام.اسم من سینا هست و 21 سالم هست و میخوام جریان اولین سکس عمرم رو براتون تعریف کنم.اولین سکسی که باعث شد نگاهم به جنس مخالف عوض شه.از قضا اولین سکسم با کسی بود که نزدیک ترین دختر بهم بود.خواهرم…. راستش خانواده ی ما 6 نفره هست و من سه…
این داستان تقدیم به شما مهدی (برادر بزرگم) تصادف کرده بود و توی پاش میله گذاشته بودند. امیر(برادرم که بزرگتر از منه و سه سال از مهدی کوچیکتره) دو روز اول که مهدی را از بیمارستان آوردیمش اومد کمکم ولی روز سوم دیگه نیومد. اصلا من از امیر خوشم نمیاد. هیچوقت کمک ما نبود. ما…
این داستان تقدیم به شما سلام . من مسعودم .داستان قبلى من در مورد سكس سه نفرى من و زنم با رفيقم حميد بود . یه نفر انتقاد کرده بود كه اصلا برام مهم نبود چون هركس آزاده هرجور دوست داره زندگى كنه ، من هم از اون دسته از مردهايى هستم كه غيرتمو نمى خوام قاطى…
این داستان تقدیم به شما یه روز پنجشنبه قرار بود سرویسکار واسه لباسشویی بیاد و خانواده هم بعدش میخواستن برن شهرستان اما سرویسکار تماس گرفت و کنسل کرد قرارش رو خانواده هم چند ساعت زودتر رفتن و بعد چند ساعت سرویسکار دوباره تماس گرفت و گفت یکی از مشتری ها نبوده و به جاش میتونه…
این داستان تقدیم به شما من امیر ٢١ساله قد ١٧١وزن ۵٨کیلو خالم میترا سن ٢٩ قد١۶۵تقریبا وزن ۵۰تقریبا داستان برمیگرده به سال پیش… *** عید بود و خالم اومد خونمون من و خانواده اون سال جایی نرفتیم البته داداش بزرگم با دوستانش رفت شمال خلاصه خالم اومد خونمون و یکی دو روز اول گذشت من هم…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من ساناز و 24سالمه. داستان من برمیگرده به 2 سال پیش که تو یه فروشگاه مواد غذایی کار میکردم… *** کنار فروشگاه یه عطاری بود چند بار دیده بودم یه پیرمردی میره عطاری عسل میخره و بعدم میومد فروشگاه ما. چون فروشگاه خیلی بزرگ نبود اکثر وقتا تنها…
این داستان تقدیم به شما سلام. این داستانی که میخوام بگم به چهار سال پیش بر میگرده… *** اسم من بهرامه. سی و چهار ساله از شیراز هیکلی قد 175 وز 76 و کون خوش تراش و گوشتی اینو بقیه میگن.من از پونزده سالگی این احساس عجیب درونم شکل گرفت.و خیلی منم انگشت میکردن و…
این داستان تقدیم به شما سلام،اسم من امیر علیه،17سالمه از تهران اولین بارمه از تجربه های سکسام داستان مینویسم،اغلب سکسام با دختر و زنای خونه تیمی بوده ولی این سکسم ک بهترین سکس عمرم بود خیلی برام هیجانی تره.از هشت سالگی فوتبال بازی میکنم بخاطره همین بدنم فرم داره و اهل خالی بندی نیستم ک…